متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی اسرانجائیل | matin.m کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Matin.m
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 2,427
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
زیبای دوست‌داشتنی
عروسک خواستنی
چه شکننده‌ای!
می‌ترسم از زمانی که نتوانم تورا در مکانی امن
دور از برخی آدم‌های بد
نگهداری کنم.
نمی‌دانم این جان برایت کافیست یا نه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
سرزمینی‌ست بیکران
آهوهانی زیبا بر دامنه‌ی دشت‌ها می‌تازند
رگه‌هایی از پرتوهای خورشید بر دستلاف‌ها
طنین انداز شده
چشمه‌هایی زلال و پاک، در آنجا جریان دارد
جان دلم...
زیبایی و درخشندگی را، پاکی و مهربانی را
همه را در چشمان پاک تو می‌بینم.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
بانو...
نگاهت به کدام برهوتی‌‌ست که
بهشتت را فراموش کردی؟!
کدام خار به چشمت آمد که
گلت را از یاد بردی؟
زیبای من...
مبادا گلت را از یاد ببری که
از نبود تو پژمرده می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
کردگارا نگاهت به من هست؟
اسرانجائیلت گویا از قفس می‌خواهد
بال پرواز بگشاید...
من نمی‌توانم به‌خاطر این دل
بال‌هایش را بچینم!
تو یاری‌ام کن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
زبان دل باز بی‌قرار از توصیف توست
می‌خواهد از قلب پاکت بگوید.
دستانم گله دارند.
گله از موهایی که نوازش‌شان نکردند!
چشمانم گله دارند،
گله از چَشمانی که نیم‌نگاهی به آن‌ها
انداخته نشد... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
چه جنگی در درونم برپا شده!
عقل پوزخند زنان بر سر قلب می‌کوبد و لب می‌زند:
«گفتم نمی‌خواهتت احمق!»
و قلبم بغض‌کنان می‌گوید:
«ناز می‌کند؛ می‌خواهد!
من می‌دانم که مرا می‌خواهد...»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
پرنده‌ی من
بال پرواز گشودی و من در حسرت نگاهت
ناکام، چشم از جهان می‌گشایم.
چه زیبا پرواز کردی جانم...
جانم این جان، بی‌تو مرده‌ای بیش نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
زبانزد همه از زیبایی بودی،
عجب ترسی در دلم امشب برپا بود...
ترس از چشم خوردنت بانوی بهشتی!
امشب دلم را به تو،
و تو را به خدایم امانت دادم؛
تا زمانی که امانتی‌ام دست توست،
در امانت خدایی... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
فرشته‌ها التیام می‌کنند حال دل انسان‌هارا
اسرانجائیلم...
تو که بر التهاب این دل افزودی بانوی مهربانی،
ریشه‌های قلبم می‌سوزد
گویا این جان حس دگر دارد...
چه زیبا جهنمی در من به ‌پا کردی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Matin.m

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
40
پسندها
1,455
امتیازها
9,523
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
این‌همه این دل فریاد فؤادت را زد
از نگاهت گفت، از صدایت گفت
اَز خنده‌هایت...
اصلا می‌گویی این جان بی‌جان کجاست؟!
یا تو هم درگیر نگاه و صدا و خنده‌ی
او هستی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا