متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی مبتلا | MAHDOKHT_A کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع S.SALEHI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 50
  • بازدیدها 2,426
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
خاطره‌ها بی‌رحم‌ترین یادگاری‌های جهان‌اند، وزنی ندارند اما روی قلبت سنگینی می‌کنند و تا نابودت نکنند بی‌خیالت نمی‌شوند که نمی‌شوند...
سنگین‌اند مثل حالِ همین لحظه‌ی من!
مثل دلتنگی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
دلتنگم و این سخت‌ترین اعتراف جهان است...
سخت‌ترین اعتراف است وقتی که تو دیگر مه‌دخت گیسو کمندت را نمی‌خواهی.
نمی‌گویی که موهایم را به باد بسپارم،
نمی‌گویی موهایت را کوتاه نکن!
وقتی تو نباشی...
گیسوی کمند به چه کار این شهزاده نگون بخت می‌آید؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
غروب است و اتاقک دلگیرم از همیشه دلگیر‌تر...
رو به روی آینه می‌ایستم، صورت رنگ پریده‌ام را میبینم، طوق سیاه زیر چشمانم را هم می‌بینم، اما نگاهم روی موهایم است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
چشمانم را می‌بندم،
هنوز گرمیِ دستان نوازشگرت را روی تار به تار موهایم احساس می‌کنم.
اشک‌هایم می‌چکد،
با درد می‌چکد،
با بغض و گله می‌چکد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
گیسوانم را نفس بریده چنگ می‌زنم...
قیچی در دستان لرزانم بالا می‌آید، بالا و بالاتر‌،
پر کلاغی‌هایم روی زمین می‌ ریزند.
همراه آن‌ها دانه دانه اشک‌هایم هم می‌ریزند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
موهایم را هم برای تو به باد دادم؛
تو نمی‌دانی ولی من همه چیزم را برای تو به باد داده‌ام.
قلبم همه چیزم بود، بی‌مروت آن‌را هم ربودی؟
مگر نمی‌دانستی که قلب هرکس با ارزش‌ترین دارایی اوست؟
قلبم را گرفتی ولی،
زمینش زدی شکست،
مهم‌ترین دارایی‌ام را به تباهی کشاندی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
متوهم شده‌ام، تو را همه جا می‌بینم؛ تو رفته‌ای ولی یاد تو از دلم نمی‌رود.
بیا و برای یک بار خوبی کن.
بیا، نمی‌گویم برگرد، بیا و یادت را از من بگیر، بیا و امانتی‌ام را پس بده!
یادت که نرفته دلم پیشت امانت است‌؟
تا کی خ**یا*نت در امانت؟!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
زخم زدی و به آتش کشاندی!
خیالی نیست، به همان طفلک خونین و مالین هم راضی‌ام.
قلبم را به من پس بده، شکسته است؟
فدای دو چشمت ولی، شکسته‌هایش تیز‌‌اند!
هوای دو پایت را داشته باش!
می‌دانی که؟ پا به قلب وصل است.
تیزی‌اش روزی که خیلی هم دیر و دور نیست، قلب سنگت را می‌شکافد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
بی تو دیوانه‌ای بیش نیستم!
دیوانه‌ای که خاطراتت او را تا عمق نیستی و سیاهی می‌کشاند.
یادت از یادم نمی‌رود، تمام گل‌هایی که داده بودی خشکیده‌اند و از آن‌ها چیزی جز گلبرگ‌های به یغما رفته لای دفتر خاطراتت باقی نمانده...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S.SALEHI

کاربر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
گلبرگهای بی‌رحمی که حتی خشکیده‌شان هم دست از سرم برنمی‌دارند!
برگ به برگ دفتر خاطرات را که هیچ؛ دیوار به دیوار اتاقم که هیچ؛ عطر وجودت در سلول به سلول تنم نفوذ کرده‌ است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا