***
سخن نامانده، ماند از رنگ سیاه،
از رنگ زشت و مذموم سیاه،
از رنگ دل برخی آدمها!
از دید زشت برخی مردها،
از دل پرکینه برخی زنها،
از نطق و گریههای بچهها!
از سفرهی بینون و آب خانهها،
از سوز زمستان و بیخانگی آوارهها،
از کودک خردسال بیبابا،
از امید کورسوی دل یک برنا!
از نگاه تیره و غمزدهی من به دنیا.