متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی متظاهر به شادی | Nasi _84 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع nasi_ag
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 52
  • بازدیدها 3,352
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
امشب، حتی حال خودم را هم ندارم.
تک‌وتنها میان غصه‌هایم،
میان عقده‌ها و بغض‌هایم،
سرم را می‌گذارم بر زانوهایم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
خدا جانم!
تا کِی به روی همه بخندم؟!
تا کِی به همه بگم خوشحالم؟!
می‌دونی چیه؟!
دیگه بغض گلوم اجازه نمیده،
خنده رویِ لبم بیاد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
بازهم باران می‌بارد،
و چه حالی‌ست، حال امشب من.
زیر باران راه رفتن اگر چه صفایی دارد ولی،
چه کنم خاطره‌ها را، بر چشمانم ظاهر می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
گفتم: چرا گریه می‌کنی؟!
گفت: بغض دارم.
خوش به حالش چه آسان درد دلش را، خالی می‌کند.
من هم آمدم گریه کنم،
اما... بازهم به جای اشک، لبخند مهمان صورتم شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
درد دلم را بر روی کاغذی نوشتم.
اشک چشمم را بر روی دستمالی ریختم.
بغض گلویم را مثل همیشه فرو دادم.
اما، درد روحم را نمی‌دانم چطور، خاموش کنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
دلم را به دریا می‌زنم.
چشمانم را روی هم می‌گذارم.
در ذهنم برای هزارمین بار، گذشته تلخم را مرور می‌کنم.
و آنگاه می‌بینم، چقدر خدا مرا دوست داشته،
که نگذاشته بر زمین فرود آیم.
و هنوز خنده‌های دروغینم را، دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
به دیوار زل می‌زنم!
نمی‌دانم در چه فکری فرو رفته‌ام!
از حال خود هیچ درکی ندارم.
حوصله هیچ‌کس را هم ندارم.
فقط، دلم می‌خواهد
خودم باشم و زانوهایی که موقع گریه، بغل می‌کنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
گفتم: حسودیم میشه!
گفت: به کی؟!
گفتم: به اونایی که به خدا نزدیک‌اند!
گفت: بلند شو برو نماز بخون!
گفتم: از روی خدا خجالت دارم.
گفت: بدون که خدا چشم به راه است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
آه می‌کشم!
همه فکر می‌کنند، برای گرم کردن دستانم است
اما!
فقط خودم می‌دانم که، چه دردی پشت آن، آه بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag

nasi_ag

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
942
پسندها
18,479
امتیازها
41,073
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
ای‌ آسمان!
چرا دیگر ستاره‌هایت نیستند؟!
نکند آن‌ها هم از من خسته شده‌اند،
و خود را از دیدگانم پنهان می‌کنند؟!
ای آسمان!
به ستاره‌هایت بگو،
برگردند!

که دگر توانی برای درد جدید را ندارم.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : nasi_ag
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا