متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه دلنوشته‌‌های "کهکشان" | کارگروهی کاربران انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع | TEAR |
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 2,083
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #1
{ به نام آفریننده غم و شادی }

نام مجموعه: کهکشان
نویسنده‌ها: آبی(زینب.م) و پارادایس
تگ: متوسط
مقدمه:
کهکشان حس‌های مختلف
درون مرا تشکیل دادند؛
غم، شادی، عشق و...
همگی یک رنگ در کهکشان زندگی‌ام هستند.


این دلنوشته از همه‌ی دردها نوشته می‌شود و بسته به یک درد نیست.
792110_f28573a54fb5bb5d44ca2e6ba0c1bcfa.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : | TEAR |

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

614507_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg


نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : G.ASADI

Aby_ZM

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,815
پسندها
9,043
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • #3
چرا از کسی که گریه می‌کند...
دلیل می‌خواهی؟...
اگر دلیلش گفتی بود...
چرا گریه می‌کند؟
چرا همگان گریه را عیب می‌دانند؟...
مگر اشک چه گناهی کرده؟...
هیچ...
فقط بیتاب است...
مگر دل چه گنَهی دارد؟...
هیچ...
تنها گرفته شده از دست حیوان‌صفتان...
حداقل حیوان رحم دارد بر هم‌نوع خویش...
اما...
اینان ندارند ذره‌ای رحم...
#Lady_of_Death
 
آخرین ویرایش
امضا : Aby_ZM

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #4
تنهایی‌هایم دلیلی نداشت؛
اما گریه‌هایم، بغض‌هایم همگی دلیل داشتند.
اشک‌هایی که روی گونه‌هایم ریزش می‌کردند دلیل داشتند.
بغض‌هایی که در گلویم جا خوش می‌کردند و راه تنفسم را می‌بستند دلیل داشتند؛
ولی تنهایی و غرور خورد شده‌ام دلیل نداشت... .
#PARADISE
 
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #5
می‌گویند دردت چیست؟
چرا غم‌هایت انقدر زیاد است؟
اصلاً غم‌هایت چیست؟
و من تنها با بغضی به بزرگی یک گردو در میان گلویم نگاه‌شان می‌کنم.
آن‌ها چه می‌فهمند؟
از کنار پنجره نشستن و در سرما، به بیرون خیره شدن چه می‌فهمند؟
از سرمای دست‌ها در حالی که هنوز هم کنار پنجره نشسته‌ای چه می‌فهمند؟
از تماشای باران همراه با آهنگ‌هایی غمگین چه می‌فهمند؟

#PARADISE
 
آخرین ویرایش
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #6
تماشای کهکشان چشم‌هایت مرا دیوانه‌ات کرد
دیوانه‌ای عاشق؛
که حال، با بی‌حسی به هوای گرفته و بارانی خیره شده است.
اکنون نه عشق را می‌شناسد، نه رفاقت و نه شادی را.
تنها دردهایش را می‌شناسد.
تنها بغضش که همیشه همراهش بوده را می‌شناسد.
آن دیوانه‌ی عاشق اکنون کجاست؟
#PARADISE
 
امضا : | TEAR |

Aby_ZM

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,815
پسندها
9,043
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • #7
دورم پر شده از سواستفاده گران...
در خندکنان همیشه هستند...
وقتی غم دارند همیشه هستند...
تا که بینند غم‌های مرا...
تا که بینند دل‌خون مرا...
می‌گویند...
خدا نگه‌دار ای بی‌مرام...
هه...
اصلا تو بامرام...
فقط بگذار تنها مرا...
دیگر نبینم روی تو را...
حال که گفتم این را...
دیدی این حقیقت را...
من شدم بی‌مرام؟...
هه...
#Lady_of_Death
 
آخرین ویرایش
امضا : Aby_ZM

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #8
چه کسی حالم را می‌فهمد؟
حالِ این دیوانه‌ی غمگین را؟
حالِ دخترکی که با اشک به عکس داخل دست‌هایش خیره می‌شود؟
حال آدمی که هر روز، هر ساعت، هر دقیقه آرزوی نبودن را می‌کند؟
چه کسی حالم را می‌فهمد؟!
#PARADISE
 
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #9
خنده‌هایم از دردِ وجودم هستند.
دردهایی که هر روز بیشتر و بیشتر می‌شوند؛
بی‌توجه به این‌که آیا من هم تاب و توان تحمل‌شان را دارم؟
شادی‌هایم تظاهری بیش نیستند.
تظاهرهایی برای خوش‌حال بودن انسان‌های اطرافم... .
#PARADISE
 
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #10
زندگی برایم ارزشی ندارد
همچو شیشه‌ای خالی
آری، زندگی‌ام پوچ است و قلبم شکستنی... .
#PARADISE
 
آخرین ویرایش
امضا : | TEAR |
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا