*** در اقیانوس بغضم آرامآرام جان میدهم،
تا به این بهانه،
دیدار تازهای با ماهنشانم داشته باشم!
تا به این بهانه،
دوباره عطر گیسوانش را در صندوقچه خاطراتم بگذارم!
اینگونه اگر عزارئیل هم بیاید تا مرا به خانه خود ببرد،
قلب ناکامم را لا به لای خاطرات گیسوانش به جا گذاشتهام،
تا به یاد داشته باشد؛
«یکی بود یکی نبود،
اونی که همیشه بود، دختر پاییز بود
و اونی کی همیشه نبود، ماهنشان بود.»