***
زیر باران قدم میزنم؛
یادم هست که عاشق باران بودی.
یادم هست...
دستانت را باز میکردی و میچرخیدی؛
میگذاشتی باران تو را در آغوش بگیرد و من در آن لحظه، به تکتک قطرات باران که موهایت را نوازش میکردند، حسادت میکردم!
کاش دوباره زیر باران قدم میزدیم و من به قطرات باران حسادت میکردم... .