متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه دلنوشته‌های کاش بود! | bahareh.s کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع bahareh.s
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 44
  • بازدیدها 1,624
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
1615125912217.png
نام مجموعه: کاش بود
نام نویسنده: bahareh.s (بهاره.ص)
تگ: محبوب
ویراستار: Xypшид hvězdný stín
مقدمه:
سکوتم در و دیوار را به صدا درآورده
هر یک می‌گویند حرف بزن
اما...
کاش او بود و می‌دید...
اویی که در آینه نگاهش خشکیده،
کز کرده به دیوار و نگاهش مثل سابق نیست... .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,056
پسندها
55,664
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • #2
•| بسم رب القلم |•


آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند..


666253_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
***
دلم می‌خواهد دوستت داشته باشم
اما...
هروقت به تو فکر می‌کنم، به خودِ خودِ تو
حالم به هم می‌خورد!
از وجودت، از بودنت؛ از بودنی که
جز جسمت نبود...
جسمت این‌جاست...
اما، خودت میان انبوهی از درد
رها شده‌ای
مرده‌ای
زیر انبوهی از خود نبودنت... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
***
بگویید کسی صدایم بزند
از افکارم بیرونم بکشد و با
روی گشاده به صورتم لبخند بزند
نه مثل تمام زمان‌هایی که
دلتنگ صدا نزدنشان می‌شوم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
***
حواسم پرت می‌شود...
پرت همانی که روزی برای من بود
مال من بود، خودِ من بود...
کاش بود و می‌دید
این رفتنش بد به دلِ تنگِ ما
چنگ می‌اندازد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
***
دلم تنگ است!
دلم تنگ وجود اویی است که
درونم خوابیده...
بیدار است، اما مُهر سکوتی بر لبانش خورده که
تفاوتی میان خواب و بیداری‌اش نمی‌اندازد
دلم اویی را می‌خواهد که از درونم آمده،
اویی که حالا سکوتش با مُرده برایم فرقی نمی‌آورد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
***
نگاهم، خراش انداخت
حتی به دل آینه هم غم داد
سوالی گنگ میان افکارم
مرا دوباره به آغوش تنهایی بسپُرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
***
حسرت دیدار توست در دلم
می‌کشم رسم لخندت را روی آینه
درست روبه‌روی لب‌هایم با انگشتانی جوهری
در آینه...
می‌کشم لبخندی ترک نخورده را
واقعی و شفاف
اما، این بار حداقل
نمی‌شوید؛ آن لبخند را اشک از روی
لب‌هایم باز!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
***
دلم آن چشم‌ها را می‌خواهد!
دیدن دوباره‌ی آن دو گوی
بیشتر عذاب نداشتنت را زیاد می‌کند!
غمت در دلم حس می‌شود.
کجایم؟ کجایم که مشخص است که این من جدید
آن من قدیم نیست
کجا گم کردم نشانم؟ کجاست آن نشانی که خاموش می‌کند
درد درونم را!؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
***
خطی عمود میان افکارم می‌اندازم
خویش را ندارم
گمش کرده‌ام!
میان خودم...
خودی که خود نیست
یکی دیگر است
تنها، نفس می‌کشد
رسم لبخند یادش رفته انگار
وجودش هست اما، درونش تاریک و
پر از نبودنش است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا