کامل شده مجموعه اشعار شیدای شیلایی | soran کاربر انجمن یک رمان

[Soran]

جمله…

«فعلی» بدون «فاعلی» و قدر ندانی
من «را»می شوم که تو تنها نمانی
وصلت کنم به جملهٔ بعدی که تا ابد
آسوده از وجود «متمم» بمانی

 

[Soran]

روی گلشن تو درگیر دل من نشود
مگر آن روز که ظاهر شوی از پرده عشق

 

[Soran]

قسمت دهم …

به غزل غزل سرودم
قسمت دهم که هستم
به زمان آشنایی
قسمت دهم که هستم
به همین سبزه پویا،
به همین چراغ روشن
به کبوتران دریا،
قسمت دهم که هستم
قسمت دهم که هستم
ز اهالی دیار عاشقانه
و کنار تو بمانم ز ابد در این زمانه…

 

[Soran]

ریخت…

مرآت چون تو را ز بر خود بدید ریخت
سردار چون تو را ز کنارش بدید ریخت
مهتاب نقش تو نشود جا در این مکان
اینجاست این مکان و مکان تابه مکان
شاید به دیدنت نشتابم نگار من
اما به روی تو قَسَمَتْ نیست کهکشان

 

[Soran]

راز دل من…

سودایمان به روز قیامت نیایدش
نوروزمان به راز دل و تب نبایدش
راز دل منی که چو گلشن ماسوا
روزی شوی ز ما و ز این کودکان سوا
راز دهان من که چو خرمن بسوختی
روزی نیایدم که به پویم نسوختی

 

[Soran]

شیلا وُ شیدا …

خاک پایت می شوم رویای من زیباترین
خاک گل ریز دلم را می کنم شیدا ترین
افتخارم می دهی می آیی و دستی به دست-
می دهی این باده مجنون خور شیدا ترین
روزگارم بهر تو میزان شود گلریز من
روز آبادانیم بهر تو ای سیمین من
می شوی شیلاوُ شیداوُ بهارت ارزوست
می شوم شیدا وُ رعناوُ کنم دستت به دست

 

[Soran]

قول…

آن یار آسمانی بر قول خود وفا کرد؟
گویی که گله ای را در شوشتر رها کرد؟
شاید کنار آبی در سمت زابلستان
شاید که در شمالی در غرب کوه ایران
شاید کنار مردی، پیر و ضعیف و بی جان
شاید کنار جویی در عیش م**س.ت گیران
قولش نشد فراموش، او یار نیک نامی است
قابل بدان تو ای دوست چون عرش نیکِ جامی است

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Soran]

شعبان…

گویند دل از قلب بنی عاشقیانست
گویند دل از بهر خدا ثامنیانست
گویند خدا باز نوشتست سه نامه
گوید که نخوابید چو از بهر اقامه_
شعبان شودو باز بمانید ز خانه
اندی بگذشت از سر مبعث و بسی من
خفتم در پوتن ز تن زلف اقامه

 

[Soran]

را…

شیدایی شیلا را، مستی دل مارا
شهریور شیدارا، مستنسخی مارا
منجلاب دنیارا، گیسوی سهیلا را
هرچیست به این دنیا، سودای سمیرا را

 

[Soran]

همه را دارم…

گویی که در این عالم من عشق سهیلاام
درگه به منیر غم، در بهر سهیلا ام
گویی که دل ساغر بر عشق نمی نازد
گویی که غزل هارا صد بیت نمی سازد
گویی که دل ساغی از می نسراویزد
گویی که صد ادرکنی بر مهر نیاویزد
من م**س.ت ز دیدارو، مشتاق غزل ها ام
با ذکر حمید دل، تنها کس دنیا ام
سالی است در این عالم، چون مهر خدا دارم
الوصف بگویم یار، گویی همه را دارم

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.