بعضی روزا هستن که مرواریدای اشک از چشمات میریزن و دستی نیست که پاکشون کنه
بعضی روزا هستن که دلت پر از درده، پر از غصه اما کسی نیست که بشینه پای حرفات، که سفره ی دلتو براش باز کنی و اون دلداریت بده
بعضی روزا هستن که خیلی تنها میشی، خیلی تنها
تو این روزا یادت بیار خدایی هم هست
یادت بیار تو بنده ی اونی و اون خالق تو، پس چه کسی محرم تر از خداوند به بنده هاش
سفره ی دلتو پیش خودش باز کن، کی بهتر از خداوند میتونه آرومت کنه؟
بزار اشکات فقط جلوی اون بالایی بریزن، چه دستی بهتر از دست خدا میتونه اشکاتو پاک کنه؟
بزار غرورت فقط جلوی اون بشکنه نه هر نامحرمی
اخه کی بهتر از خدا؟!