روی سایت دلنوشته دوباره عاشقى | zeinab z کاربر انجمن یک رمان

[zeinab z]

آدم ها همیشه نیاز به درد و دل ندارن
گاهی فقط نیاز دارن که بدونن تنها نیستن...

 

[zeinab z]

وقتی همه میگن نمیشه
مال هم نیستین
به درد هم نمیخورین
تنها یه راه برات میمونه
اونم فراموشیه
کاش به دل نگیری از من

 

[zeinab z]

درد من دوریه
دوری هم درد کمی نیست...

 

[zeinab z]

جانان من، جانم تویی... آرام جان

 

[zeinab z]

ای جانِ جان، با من بمان
بی تو شدم، من نیمه جان

 

[zeinab z]

دل من سخت شد تا نداشته باشمت
تصمیم کوچکی نبود
اما گرفته شد
وای به حال دل من
که چنین زجر بزرگی را متحمل میشود و دم نمیزند
دل من، خیلی مردی

 

[zeinab z]

گاه آنقدر دلت میگیرد که تحمل هیچ چیز را نداری
فقط دلت میخواهد کسی باشد که با تو حرف بزند مهم نیست چه چیزی بگوید، فقط حرف بزند
به فکرت باشد
تنهایت نگذارد
آرزوی بزرگیست... و البته محال
قبول کن هیچکس به فکر تو نیست

 

[zeinab z]

عشق، شجاعت خواهد و مرد عمل!
گر شجاعی میکنی، شو مردِ راه...

 

[zeinab z]

این دفتر هم به پایان رسید و بسته شد
اما دفتر عشق همچنان باز است و بی پایان
از سخن عشق خوشتر در تمام عالم وجود ندارد
پس تا زنده ای عاشقی کن، کسی که عاشق نباشد زنده نیست! بلکه مرده است
کسی که بمیرد و در تمام عمرش طعم عشق را نچشیده باشد زندگی نکرده! بلکه مردگی کرده است

عاشق باشید و عاشقی کنید
یاعلی مدد بی حد و عدد
zeinab z
1397/3/23
13:09