روی سایت دلنوشته طلوع دوباره ی من | braveays کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Aisa Hami
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 3,053
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
باران قلبم بی وقفه می بارد...
نامت را روی شیشه ی بخار گرفته ی قلبم با حرارت یادت می نویسم!
ناگهان همه چیز تغییر می کند!
عشق در قلبم می روید،
خورشید احساست طلوع می کند درونم و به آسمان ابری تنهایی هایم پایان می بخشد،
رنگین کمانی متولد می شود از لبخندت
واین است که قلبم این بار با هدف می تپد!
محکم وکوبنده!
هدف لمس آغوش تو...
 
آخرین ویرایش

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
آسمان وچشمانم را باهم یکی کردم وآرام با نخ احساس دوختم!
یکی یکی ستاره ها را،
سوزن دوزی کردم روی پیراهن شبانه ام!
شهابی را به موهایم آویختم.
اشکی روی گونه های ماه غلتید!
گویا دوست دارد روی انگشتانم به انگشتری بنشیند...
منتظرم سحر خورشید بیاید و روی ساعد دستم به ساعت عشق بنشیند!
این است عشقم به طلوع دوباره ام .....
 
آخرین ویرایش

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
طلوع دل انگیز من!
آن دم که زمزمه می کنی ترانه ی طلوع را،
هزارغزل زاده میشود از اشعه های خورشید لحن نگاهت !
غزل هایی که سال هاست رنگی از آن ها نمی بینم...
نمی دانی من چه کشیده ام از خنکای شب های سرد تنهایی بی آغوشت ...
حال که سودای رفتن نیست...
باز هم
امشب با ستاره ها،
خانه ی آرزو را نقاشی می کنم روی رویای آمدنی ابدیت!
کی باز می گردی ؟
به شفق خیره ام هنوز که قصه ی هزار شب طلوع را برای باورهایم زمزمه می کند .....
 
آخرین ویرایش

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
می توانم امشب آسمان را بنگرم ؟ابری تیره
سد عبور ستارگان است
برای شفاعت نگاه غریبشان
مظلومانه به ابر التماس میکنند
ماه غریبانه تر به من می نگرد گویا میخواهد لطفی کنم برایش
دل نازک ابر می شکند
قطرات باران می نشیبند روی صورت زمین احساسم
بگذارید خود را خالی کند
کمی دلش پراست از دست ماه
امشب هوس گریه دارد نگاهم
ستاره ها می شود امشب از دیدین معشوقتان بگذرید ؟
مگر من گذشتم که شما بگذرید؟
دل دریای چشمانم بی تاب است امشب
چه طوفانی به پا کرد آن غرورت
که می گویم دلگیرم آسمان از دست تو هم دلگیرم
می شود سحر به خورشیدهم بگویی؟
بسترم امشب خیس از اشکهای ستاره هاست.....
 
آخرین ویرایش

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
دفترم را بر می دارم،
این بار اشعارم را نقاشی می کنم!
خورشیدی می کشم به وسعت تمام عشاق،
دریایی به مواجی گیسوان یار،
و قانون نانوشته ی عشق را طرح می زنم.
فقط نمی دانم چرا هر بار این تویی که در طرح های پی در پی عاشقانه ام خودنمایی می کنی!
مگر من طرحی ازسیاه قلم کشیده ام،
که طلوع امروز اینقد زیباست؟!؟
 

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
هواشناسی بغضم با بررسی غرورت،
هوای چشمانم را بارانی پیش بینی کرده است!
شنیدم که می گفت خورشید دیگر در این منطقه طلوع نخواهد کرد!
تا ابد هوایش ابری است.
حتی قطبی ترین نقطه هم گاهی آفتابیست!
میشود آفتاب نشانی بر سرزمین خاطرم ؟
ولی من اخبار هواشناسی غرورت را باور نمی کنم!
می شود به پیش بینی قلبت هم گوش بدهیم؟
 

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
من از امنیت نامش،
به آسمان رسیده ام!
دعاهای عجیب مرا ستاره ها اجابت کرده اند...
شهاب پیر وکهن سال که تمامی عشاق را میشناسد،
هزار نامه نوشته است برای طلوع دوباره اش!
یک امشب است که تاسپیده،
کمی تاسحر آسوده خوابیده ام.
نجاتم از کابوس حتمیست !
پس پناه می برم،
به استعاره ی روشنایی،
که تعبیرش تویی.....
 
آخرین ویرایش

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
می شود گاهی ابر شد، آسمان را بوسید!
ستاره ستاره بر شانه های سپهرش درخشید،
اندوه تاریکی وهم را ازیاد برد!
وقتی چشمانی به روشنایی لبخندت آن جا خودنمایی می کند ،
و رقص هزار قاصدک شهاب را به نظاره می گذارد،
اینجا طلوعی در راه است !
زیرا آسمان با لبخندت پیمانی تازه بسته است ....
 

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
پیراهن پر هیاهوی شب و روز را بهم بند می زنم،
و بر تن رویاهایم می کنم!
ستاره ها را از دامن شب می چینم و به موهای پریشانم میزنم،
تا جلوه کند در نگاهت !
خورشید را از روز به امانت گرفته،
تا دست خالی به دیدن چشمان مملو از عشقت نیایم...
چه نورافشانی می کند خورشید میان عشق من و تو!
مغرورانه بر خودم می بالم امشب ،
جشنی در من برپاست...
 
آخرین ویرایش

Aisa Hami

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/5/18
ارسالی‌ها
827
پسندها
17,337
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
هزار ستاره ی خاموش، هزار ابره تیره ،ماه در بند تاریکی
آرزوها بر باد ،عمق کهکشان به زوال نابودی ،خورشید به اسارت این آثار،
التهاب نیامدن توست !!
باش وطلوع کن بر شکوه بودنشان!
اینجا نبض زندگی، تپشش تویی...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا