نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مجموعه دلنوشته‌های مرز شکسته | ف.زینلی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1

به نام خالق ابر و باد

نام مجموعه: مرز شکسته

نام نویسنده: ف.زینلی

مقدمه:
من مرزی از فولاد و سنگ به دور قلبم کشیده بودم
و به هیچ‌کس
اجازه عبور از آن را نمی دادم
ولی نمی‌دانم او چه داشت که مرز مرا
شکست و وارد شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : پرینز

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
1726087249421.jpeg
نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خو
بی مطالعه بفرمایید.
***
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : R.Reyhani

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
به نام خالق مهر و عشق

در میان کشوری نشسته بودم
که مرزهایش از فولاد و سنگ بود
و هیچ کس اجازه نداشت
به قلب کشور من وارد شود.
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4

روی دیدم که مزر کشورم ترک برداشت
آن گاه بود که برگشتم و
به بیرون نگاه کردم
دیدم که غریبه ای تیشه به دست گرفته
ومی خواهد مرز را بشکند
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
خوب که نگاه کردم
هیکل ظریفش را دیدم به همراه موهای فرفری
ولی چیز دیگری در او مرا جذب نمی کرد
مانده بودم چگونه می خواهد
فولاد و سنگ را درهم شکند.
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
هیکل ظریفش با تیشه ای که به دست گرفته بود تضاد عجیبی داشت
من مانده بودم که چگونه
می خواهد فولاد را ذوب کند.
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
وقتی به خارج از قلبم نگاه کردم
هیکل ظریفی را دیدم که موهای
مواجش همچون موج دریاست.
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
هرچه دوری می‌کردم
او نزدیک‌تر می‌شد
انگار دوری من از او
همانند آهن از آهن‌ربا
ناممکن بود
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
خنده‌هایش برای من
همانند نگاه کردن به دریا بود
وقتی این برایم جلب توجه کرد
فهمیدم بخشی از دیوار قلبم
فروریخته است.
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,031
پسندها
14,196
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
به خود قول می‌دادم
که دیگر او را نمی بینم
ولی
قولم
همچون نوشتن بر روی شن
با دستان باد
بر باد می‌رفت.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا