نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار محمد علی بهمنی

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 100
  • بازدیدها 2,871
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
919
پسندها
15,350
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
downloadfile.gif
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
582
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • #2

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
919
پسندها
15,350
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
تا این غرل شبیه غزل های من شود،
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است،


تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
582
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • #4
تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
«عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»
 

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
919
پسندها
15,350
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
«عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
 

-PANAHツ

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
123
امتیازها
548
مدال‌ها
1
  • #6
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
 
امضا : -PANAHツ

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
919
پسندها
15,350
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال

قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال
 

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
919
پسندها
15,350
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال

قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,183
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #9
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال

قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
 
امضا : m.sina

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
919
پسندها
15,350
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #10
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را

آخ... که چه زود قلک عیدیامون

وقتی شکست، باهاش شکست دلامون
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا