نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار محمد علی بهمنی

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 100
  • بازدیدها 2,847
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #21
این غزلها همه جانپاره های دنیای منند
لیک با این همه از بهر تو می خواهمشان
گر ندارد زبانی که تو را شاد کنند
بی صدا باد دگر زمزمه ی مبهمشان
نه که دست از باران بشویم نه
هزاردستان هم که باشم
به لمسش هزاران دست کم دارم
باران می داندم که یا نمی بارد
یا گاه نمی به دستم می نشاند.
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #22
نه که دست از باران بشویم نه
هزاردستان هم که باشم
به لمسش هزاران دست کم دارم
باران می داندم که یا نمی بارد
یا گاه نمی به دستم می نشاند.
در میان جنگل برهنه
چون طلوع سرخ عشق
چون طلوع سرخ عشق
پشت شاخه کبود انتظار
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #23
در میان جنگل برهنه
چون طلوع سرخ عشق
چون طلوع سرخ عشق
پشت شاخه کبود انتظار
رسیده ام به کمالی که جز انا لحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست

هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگی نا مردم زوال پرست
 
امضا : m.sina

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,335
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #24
رسیده ام به کمالی که جز انا لحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست

هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگی نا مردم زوال پرست

تماشایی است پیچ و تاب آتش ها.... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
 

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #25
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها.... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
باز هم گوش سپردم به صدای غمشان
هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می سوخت
دیدنی داشت ولی سوختن با همشان
 
امضا : بَهآرنارنج

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,335
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #26
باز هم گوش سپردم به صدای غمشان
هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می سوخت
دیدنی داشت ولی سوختن با همشان
نیستی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی
ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم

عقل یا احساس حق با چیست؟ پیش از رفتن ای خوب
کاش می شد این حقیقت را بدانی یا بدانم
 

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #27
نیستی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی
ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم

عقل یا احساس حق با چیست؟ پیش از رفتن ای خوب
کاش می شد این حقیقت را بدانی یا بدانم

من که هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #28
من که هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو

پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من
تا شرح دهم از همه خلق، چرا تو
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #29
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو

پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من
تا شرح دهم از همه خلق، چرا تو
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو ، همه جا تو ، همه جا تو
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #30
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو ، همه جا تو ، همه جا تو
وقتی هر لحظه نسیم ،توی باغچه ها میاد
توی خاک گلدونا، بذر حسرت میکاره

وقتی شبنم میشینه ، رو غبار جاده ها
وقتی هر خاطره ای تورو یادم میاره
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا