متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار محمد تقی بهار (ملک الشعرای بهار)

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 86
  • بازدیدها 2,352
  • کاربران تگ شده هیچ

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #71
نرگس غمزه‌زنش بر سر ناز است هنوز
طرهٔ پرشکنش سلسله‌باز است هنوز

عاشقان را سپه ناز براند از در دوست
بر در دوست مرا روی نیاز است هنوز
زن بود شعر خدا، مرد بود نثر خدا
مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد

نثر هر چند به تنهایی خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #72
زن بود شعر خدا، مرد بود نثر خدا
مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد

نثر هر چند به تنهایی خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد
دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل

دل گوشت‌پاره‌ای که بجنبد به سینه نیست
منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل
 
امضا : m.sina

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • #73
لب لعل تو می‌ فروشی کرد
چشم م**س.ت تو باده‌نوشی کرد

این خطاها چو دید حاجب حسن
زان خط سبز پرده‌پوشی کرد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FakhTeh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #74
لب لعل تو می‌ فروشی کرد
چشم م**س.ت تو باده‌نوشی کرد

این خطاها چو دید حاجب حسن
زان خط سبز پرده‌پوشی کرد
در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که‌آب از سرگذشت

تیغ بر سر خورده فرهادا برآور سر ز خواب
کافتاب از تیغ کوه بیستون اندرگذشت
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] FakhTeh

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • #75
در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که‌آب از سرگذشت

تیغ بر سر خورده فرهادا برآور سر ز خواب
کافتاب از تیغ کوه بیستون اندرگذشت
توگویی مگر مرغ دستانسرای
به ژاغر نهان کرده باریک نای

نه نای و نه انگشت نایی پدید
نه‌ لب کاندر آن نای دم دردمید
 
امضا : FakhTeh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #76
توگویی مگر مرغ دستانسرای
به ژاغر نهان کرده باریک نای

نه نای و نه انگشت نایی پدید
نه‌ لب کاندر آن نای دم دردمید
در طواف شمع می‌گفت این سخن پروانه‌ای
سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانه‌ای

بلبل از شوق گل و پروانه از سودای شمع
هریکی سوزد به نوعی در غم جانانه‌ای
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] FakhTeh

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • #77
در طواف شمع می‌گفت این سخن پروانه‌ای
سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانه‌ای

بلبل از شوق گل و پروانه از سودای شمع
هریکی سوزد به نوعی در غم جانانه‌ای
یکی زیبا خروسی بود جنگی
به مانند عقاب از تیز چنگی

گشاده سینه و گردن کشیده
برای جنگ و پرخاش آفریده

نهاده تاجی از یاقوت بر ترک
فروهشته‌ دو غبغب چون دوگلبرگ
 
امضا : FakhTeh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #78
یکی زیبا خروسی بود جنگی
به مانند عقاب از تیز چنگی

گشاده سینه و گردن کشیده
برای جنگ و پرخاش آفریده

نهاده تاجی از یاقوت بر ترک
فروهشته‌ دو غبغب چون دوگلبرگ
گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد
نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد

یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود
پیره زالی به کلافیش خریدار نشد
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #79
گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد
نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد

یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود
پیره زالی به کلافیش خریدار نشد
دل او جوی گرت عقل و ذکاست
کان کلید همه خوشبختی‌هاست
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

ملکه جهنمی❄

گوینده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,868
پسندها
16,619
امتیازها
44,373
مدال‌ها
20
  • #80
تو چه دانی که چها در دل اوست
او ترا تا به کجا دارد دوست
 
امضا : ملکه جهنمی❄
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا