متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار نیما یوشیج

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 135
  • بازدیدها 3,436
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #81
دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد

گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید
دیری‌ست که من با تو ز خود بیرونم
گفتی به فراق نازنینان چونی
وقت است که آیی و ببینی چونم
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #82
دیری‌ست که من با تو ز خود بیرونم
گفتی به فراق نازنینان چونی
وقت است که آیی و ببینی چونم
مانده از شبهای دورادور
بر مسیرِ خامُشِ جنگل
سنگچینی از اجاقی خُرد
اندرو خاکسترِ سردی
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #83
مانده از شبهای دورادور
بر مسیرِ خامُشِ جنگل
سنگچینی از اجاقی خُرد
اندرو خاکسترِ سردی
یکشب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب می بینم
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #84
یکشب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب می بینم
می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #85
می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سَرد

هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد

قصه‌ام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
 
امضا : m.sina

ملکه جهنمی❄

گوینده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,868
پسندها
16,619
امتیازها
44,373
مدال‌ها
20
  • #86
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سَرد

هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد

قصه‌ام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد

گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید
 
امضا : ملکه جهنمی❄
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #87
دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد

گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید
دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم
به عبث می‌پایم که به در کس آید

در و دیوار به هم ریخته‌شان
بر سرم می‌شکند می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب
مانده پای‌آبله از راه دراز
 
امضا : m.sina

ملکه جهنمی❄

گوینده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,868
پسندها
16,619
امتیازها
44,373
مدال‌ها
20
  • #88
دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم
به عبث می‌پایم که به در کس آید

در و دیوار به هم ریخته‌شان
بر سرم می‌شکند می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب
مانده پای‌آبله از راه دراز
ز آنچه به هر جای به غمزه ربود
بار نخستین دل پروانه بود
راه سپارنده ی بالا و پست
بست پر و بال و به گل بر نشست
گاه مکیدیش لب سرخ رنگ
گاه کشیدیش به بر تنگ تنگ
 
امضا : ملکه جهنمی❄
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #89
ز آنچه به هر جای به غمزه ربود
بار نخستین دل پروانه بود
راه سپارنده ی بالا و پست
بست پر و بال و به گل بر نشست
گاه مکیدیش لب سرخ رنگ
گاه کشیدیش به بر تنگ تنگ
گفتم زخ تو گفت به گل می‌ماند
گفتم لب تو گفت به مل می‌ماند
گفتم قد من گفت به پیش گل و مل
ز اینسان که خم آورده به پل می‌ماند
 
امضا : m.sina

ملکه جهنمی❄

گوینده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,868
پسندها
16,619
امتیازها
44,373
مدال‌ها
20
  • #90
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره

و همه دنیا خراب و خرد از باد است

و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود
 
امضا : ملکه جهنمی❄
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا