متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار نیما یوشیج

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 135
  • بازدیدها 3,436
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #71
تا جهان نقشبندِ خانه ماست

کم کس آید به کاردانی راست…:/
تو را من چشم در راهم
شباهنگام

در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
 
امضا : SAN.SNI

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #72
می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
 
امضا : فلورا.

matieh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
147
پسندها
472
امتیازها
2,933
مدال‌ها
9
سن
19
  • #73
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سَرد
هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
 
امضا : matieh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #74
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سَرد
هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
دم صبحم ز دیده خواب چو برد
دل پشیمانی فراوان خورد
گفت خفتی به راه و صبح دمید
گفتم اینم نصیب بود و رسید
تا جهان نقشبندِ خانه ماست
کم کس آید به کاردانی راست
 
امضا : m.sina

afson^_^

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
730
پسندها
12,783
امتیازها
31,973
مدال‌ها
16
سن
20
  • #75
دم صبحم ز دیده خواب چو برد
دل پشیمانی فراوان خورد
گفت خفتی به راه و صبح دمید
گفتم اینم نصیب بود و رسید
تا جهان نقشبندِ خانه ماست
کم کس آید به کاردانی راست
من چشم در راهم

ترا من چشم در راهم

شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی
 
امضا : afson^_^

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #76
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] afson^_^

afson^_^

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
730
پسندها
12,783
امتیازها
31,973
مدال‌ها
16
سن
20
  • #77
امروز در رسیده ز ره از چه صبحدم

با گونه ی فسرده و با چهره ی دژم

شورش به دل چرا بشکست و بپا نشست

روزش نفس چرا بگسست و بیست دم

نقشی نزد که آن نه پیام آورد ز درد

رنگی نبست کان ننماید ره عدم

صبح از کران مشرق در گل کشید پای

تا دید روزگار سیه می کشد علم
 
امضا : afson^_^

matieh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
147
پسندها
472
امتیازها
2,933
مدال‌ها
9
سن
19
  • #78
من دمی از فکر بهبودی تنها ماندگان در خانه هاشان نیستم خاموش
و سراسر هیکل دیوارها در پیش چشم التهاب من نمایانند نجلا!
در نخستین ساعت شب،
این چراغ رفته را خاموش تر کن
 
امضا : matieh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #79
من دمی از فکر بهبودی تنها ماندگان در خانه هاشان نیستم خاموش
و سراسر هیکل دیوارها در پیش چشم التهاب من نمایانند نجلا!
در نخستین ساعت شب،
این چراغ رفته را خاموش تر کن
نام بعضی نفرات رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگی سویشان دارم دست
جراتم می‌بخشد روشنم می‌دارد
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #80
نام بعضی نفرات رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگی سویشان دارم دست
جراتم می‌بخشد روشنم می‌دارد
دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد

گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا