متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار نیما یوشیج

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 135
  • بازدیدها 3,429
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #91
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره

و همه دنیا خراب و خرد از باد است

و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود
دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم
به عبث می پایم که به در کس اید
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #92
دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم
به عبث می پایم که به در کس اید
در گردش شبانی سنگین؛

زاندوه های من

سنگین تر

و آوازهای آدمیان را یکسر

من دارم از بر

یکشب درون قایق دلتنگ

خواندند آنچنان؛

که من هنوز هیبت دریا را

در خواب

می بینم

ری را. ری را…
 
امضا : فلورا.

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #93
در گردش شبانی سنگین؛

زاندوه های من

سنگین تر

و آوازهای آدمیان را یکسر

من دارم از بر

یکشب درون قایق دلتنگ

خواندند آنچنان؛

که من هنوز هیبت دریا را

در خواب

می بینم

ری را. ری را…
آفتاب من
روی پوشیده است از من در میان آبهای دور
آفتابی گشته بر من هر چه از هر جا
از درنگ من یا شتاب من
آفتابی نیست تنها آفتاب من
در کنار رودخانه
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,252
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #94
آفتاب من
روی پوشیده است از من در میان آبهای دور
آفتابی گشته بر من هر چه از هر جا
از درنگ من یا شتاب من
آفتابی نیست تنها آفتاب من
در کنار رودخانه
همچنان اندر غباراندوده‌ی اندیشه‌های من ملال انگیز
طرحِ تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #95
همچنان اندر غباراندوده‌ی اندیشه‌های من ملال انگیز
طرحِ تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی
یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و م**س.ت باد می‌پیچد
یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من
آی نی زن که تو
را آوای نی برده ست دور از ره کجایی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,252
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #96
یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و م**س.ت باد می‌پیچد
یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من
آی نی زن که تو
را آوای نی برده ست دور از ره کجایی

یه لحظه دیدم درخواب:
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب وفاصله س
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #97
یه لحظه دیدم درخواب:
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب وفاصله س
سبزه ها در بهار می رقصند
من در کنار تو به آرامش می رسم
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست
تو را عاشقانه می بوسم
تا با گرمی نفسهایم به لبانت جان دهم
و با گرمی نفسهایت جانی دوباره گیرم
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,252
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #98
سبزه ها در بهار می رقصند
من در کنار تو به آرامش می رسم
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست
تو را عاشقانه می بوسم
تا با گرمی نفسهایم به لبانت جان دهم
و با گرمی نفسهایت جانی دوباره گیرم
گفت بزرگی به من روزی:unsure:
ـخانه ام ابریست یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و م**س.ت
باد می پیچید
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را
آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #99
گفت بزرگی به من روزی:unsure:
ـخانه ام ابریست یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و م**س.ت
باد می پیچید
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را
آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
یکشب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب میبینم
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,252
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #100
یکشب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب میبینم
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سرد
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل ودیوانه شد
قصه ام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا