متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار نیما یوشیج

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 135
  • بازدیدها 3,429
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #101
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سرد
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل ودیوانه شد
قصه ام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر
به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,254
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #102
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر
به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
تورا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ ســــــــــــیــــــــــاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تورامن چشـــــم در راهـــــــــم
درآن دم که بر جـــــاده ها چون مرده ماران خفتگانند
تو رامــــــن چشـــــــــم در راهم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #103
تورا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ ســــــــــــیــــــــــاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تورامن چشـــــم در راهـــــــــم
درآن دم که بر جـــــاده ها چون مرده ماران خفتگانند
تو رامــــــن چشـــــــــم در راهم
من به راه خود باید بروم
کس نه تیمار مرا خواهد داشت
در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار
گرچه گویند نه اما
هرکس تنهاست
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,254
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #104
من به راه خود باید بروم
کس نه تیمار مرا خواهد داشت
در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار
گرچه گویند نه اما
هرکس تنهاست
تو بخوان بامن اکنون:
آن گل زود رس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود
گفت دهقان سالخورده که:
حیف که چنین یکه بر شکفتی زود
لب گشادی کنون بدین هنگام
که ز تو خاطری نیابد ســــود
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #105
تو بخوان بامن اکنون:
آن گل زود رس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود
گفت دهقان سالخورده که:
حیف که چنین یکه بر شکفتی زود
لب گشادی کنون بدین هنگام
که ز تو خاطری نیابد ســــود
دردا که نگشت هر کسی محرم ما
آگاه نشد به دل ز بیش و کم ما

آنرا که نشاندمش سخنها در گوش
دیدم که چگونه خنده زد برغم ما
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,254
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #106
دردا که نگشت هر کسی محرم ما
آگاه نشد به دل ز بیش و کم ما

آنرا که نشاندمش سخنها در گوش
دیدم که چگونه خنده زد برغم ما
آن که نشناخت قدر وقت درست
زیر این طاس لاجورد چه جست؟
کم شود ازکسی که خفت وبه راه
دیر جنبید و رخ به من ننمود
 
آخرین ویرایش

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #107
ان ک

آن که نشناخت قدر وقت درست
زیر این طاس لاجورد چه جست؟
تو کجایی من خوشم گفتم :خوشی
خوب صورت خوب سیرت دلکشی
به به از کردار و رفتار خوشت
به به از این جلوه های دلکشت
بی تو یک لحظه نخواهم زندگی
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,254
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #108
تو کجایی من خوشم گفتم :خوشی
خوب صورت خوب سیرت دلکشی
به به از کردار و رفتار خوشت
به به از این جلوه های دلکشت
بی تو یک لحظه نخواهم زندگی
بایدم تا زنده ام در درد زیست
عاشقم من، عاشقم من عاشقم
عاشقی را لازم اید درد و غم راست گویند این که:
من دیوانه ام
در پی اوهام یا افسانه ام
زان که بر ضد جهان گویم سخن
یا جهان دیوانه باشد یا که من... :unsure:
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #109
بایدم تا زنده ام در درد زیست
عاشقم من، عاشقم من عاشقم
عاشقی را لازم اید درد و غم راست گویند این که:
من دیوانه ام
در پی اوهام یا افسانه ام
زان که بر ضد جهان گویم سخن
یا جهان دیوانه باشد یا که من... :unsure:
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
 
امضا : m.sina

♡°DINA°

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
269
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #110
می‌میرم صد بار پس مرگ تنم
می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم

نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
 
امضا : ♡°DINA°

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا