- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
ش*ر..اب خواستم و عمر
شرنگ ریخت بر کامم
فریبکار دغل پیشه
بهانه اش نشنیدن بود
یادآور صبح خیال انگیز ِدریاستدریغ از آن که به بیداریِ حقیقیِ ما،
امان نمی دهد این خواب هایِ خرگوشی
فراغ و عمر؟ نه! حاشا که رُخ دهد، حاشا!
میانِ جیوه و آب، اتّفاقِ هم جوشی
نهادم آینه ای پیش روی آینه اتآه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من:/
نهادم آینه ای پیش روی آینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
یک درد ماندگار! بلایت به جان مننهادم آینه ای پیش روی آینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش رایک درد ماندگار! بلایت به جان من
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله کننازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست
نام تو را نمی دانم.تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من