متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته های یک دل تنها | linda.b147 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Lindaw
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 2,343
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #21
توی جاده ی بی غروب عاشقی
توی لحظه ی اعتراف دلامون
توی اوج دل خوشی های من
تو چقد زود زدی زیر همه چی
چقد زود برات تکراری شد عشق پاک من
و چقد دیر فهمیدم
دلم شکسته زیر پات
من شدم شاعر شعر های شهر غم
من شدم مجنون کوچه های تنهایی
شدم باغبون گل های پژمرده
شدم یه رهسپار از این کویر دل
من شدم یه یادگاری برا عشق
من شدم یه مه محو تو تاریک ترین نقطه ی دلت.....
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #22
بی قراری نکن برای طلوع یک آغوش
بی قراری نکن برای دیدن دو چشم سیاه
که رفتند
بی قراری نکن برای شب تاریک غم
شب چیز بدی نیست
شب یک متهم است
یک متهم بی گناه
به غصه ها به غم ها
بی قراری کن برای ماه این شب بی گناه
که وفادار تر از این زمینی هاست....
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #23
من يك فراريم

يك فراري از دنياي عشق

من يك غصه دارم

غصه دار از وفاي عشق

من مترسكه گندم زارم

مترسك خوشه هاي محبت

من يك راويم

راويه قصه عاشقي

من يك الهه ام

الهه ي قصه هاي دروغين شهر عاشقي...
 
آخرین ویرایش
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #24
چه ميكني كنج اتاق غبار الود؟

چه مي كني در پشت سايه هاي تنهايي؟

چه ميكني در اغوش غم؟

اي دل شاد و خندان من!؟
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #25
-موهايم را نديدي؟

-مگر نبريديشان؟

-كي ؟من؟

-اري خودم سايت را روي ديوار ديدم كه قيچي بدست گرفته و بودي و موهايت را مي بريدي

-اه يادم نبود سال هاست خودم را دست سايه ها سپرده ام ...
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #26
نرو بگذار بار ديگر بگويم برايت از دل تنگي ها

از بي شعوري ادما

از بي وفايي روزگار

و از فراموشي خدا ،

اي غم

نرو وبمان بگذار بدانم در اين اتاق كسي هست تا برايش از وجو تو در دل غمگين خود بگويم ...
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #27
هيس

ميشنوي صداي خيسي گونه را

ميشنوي صداي گرفتگي دل را

ميشنوي صداي غم را

در اين روزگار همه اين ها صدا دارند

خوب گوش كن تو هم خواهي شنيد...
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #28
من دور وتو نزدیک به آن شهر
شهر مرغابی ها
مرغابی های تشنه
مرغابی های خسته از پرواز
و من خسته از قفس
و تو مابین ما ...
آزاد اما زندانی قفس عاشقی
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #29
در يك نقطه ي دور
جايي كه فقط دل مي تواند ببيند
غم سرگردان است
نمي داند چرا مال اين دل است
نمي داند چرا بايد غم دل تنگي اين دل باشد
اما دل خوب مي داند چرا
چون غمگين از دوري يك دوست است
و آن شايد تنهايي است
زيرا او در اين دورهمي ها
غريبه تر از هر غريبه اي است
و با خود زمزمه مي كند:
همان تنهايي با تمام بدي هايش
بهتر بود از اين
آدم هاي دورو...
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #30
وقتی برق ها می رود
صدایی نمی آید
صدای تیک کلیدی به گوشت نمی رسد
چشم باز می کنی
به دنبال روشنایی می گردی و می بینی
نیست
رفتن تو نیز مانند همین قطع برق ها بود
بی هیچ ندایی......
 
امضا : Lindaw
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا