متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار بیژن الهی

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 37
  • بازدیدها 1,565
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
چه خبر؟ مرگِ عالَمی تنها،
خاطرش خُفته، شاهدش سَفَری.
جانِ جانان، کجا؟ ورای کجا.
گوشه زد با ستاره‌ی سحری.
 

فاطمه مقدم

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,150
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
  • #2
چه خبر؟ مرگِ عالَمی تنها،
خاطرش خُفته، شاهدش سَفَری.
جانِ جانان، کجا؟ ورای کجا.
گوشه زد با ستاره‌ی سحری.
يك درد فلس دار كه دو رود را بر شرق،
دو مو را بر بدن راست كرده بود؛
دو رود شور بر شانه هاي لخت تو
كه سرت ميان ستارگان گيج مي رود.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
يك درد فلس دار كه دو رود را بر شرق،
دو مو را بر بدن راست كرده بود؛
دو رود شور بر شانه هاي لخت تو
كه سرت ميان ستارگان گيج مي رود.
دودِ دل تا برآوَرَد شبنم،
از نظر رفت و یادِ غنچه نماند.
شُکْرُلله که از صفای اِرَم
سَمَری ماند و لیلهُ‌القَمَری.
 

فاطمه مقدم

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,150
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
  • #4
دودِ دل تا برآوَرَد شبنم،
از نظر رفت و یادِ غنچه نماند.
شُکْرُلله که از صفای اِرَم
سَمَری ماند و لیلهُ‌القَمَری.
یکباره ترس بَرَم داشت
افتاده باشی از سَرِ دیوار،
خم شدم بگیرم دیدم
خوشه خوشه آویخته‌ ای.
 

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,708
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #5
یکباره ترس بَرَم داشت
افتاده باشی از سَرِ دیوار،
خم شدم بگیرم دیدم
خوشه خوشه آویخته‌ ای.
یک سوزن!
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته به پس رود
که تنها از دور، از دور توانائیم!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #6
یک سوزن!
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته به پس رود
که تنها از دور، از دور توانائیم!
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیج‌هام را
همچنان که فرو نشستن فواره‌ها
از ارتفاع گیج پیشانی‌ام می‌کاهد
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,708
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #7
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیج‌هام را
همچنان که فرو نشستن فواره‌ها
از ارتفاع گیج پیشانی‌ام می‌کاهد
در روزی بزرگ، به تو می‌رسم، به شانه تو
دست می‌زنم، که به پس‌نگری و ببینی
که نمی‌خندم!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #8
در روزی بزرگ، به تو می‌رسم، به شانه تو
دست می‌زنم، که به پس‌نگری و ببینی
که نمی‌خندم!
من بارها اندیشیده‌ام
من خزان و برف را پیاده پیموده‌ام
پیشانی بر پای بهار سوده‌ام
که معیار شما نیست
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,708
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #9
من بارها اندیشیده‌ام
من خزان و برف را پیاده پیموده‌ام
پیشانی بر پای بهار سوده‌ام
که معیار شما نیست
تن‌اش برفی
قلب‌اش از برف
و تپش‌اش صدای چکیدن برف
بر بام‌های کاه‌گلی،
و من او را
چون شاخه‌ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می‌داشتم!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #10
تن‌اش برفی
قلب‌اش از برف
و تپش‌اش صدای چکیدن برف
بر بام‌های کاه‌گلی،
و من او را
چون شاخه‌ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می‌داشتم!

من در بیراهه ها می‌رفتم
از میان گروهان پرنده که بال‌های شان را

بر درختان عَرعَر کوبیده بودند
در بازوانم
موجی سرخ می‌رویید
و لرزش کلیدی را در اشک‌هایم حس می‌کردم
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا