متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه دلنوشته‌های "محکوم به سکوت" | فلورا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع فلورا.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 1,815
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #21
دلم برای مبصر کلاس که از همان اول کار تخته را به دو قسمت تقسیم می‌کرد و تهدیدمان و که اگر ساکت نباشیم اسم ما را داخل شلوغ‌ها می‌نویسد هم تنگ شده است.
یا حتی دلم برای آن کسانی که از ترس ساکت می‌ماندند تا اسمشان در کنار ساکت‌ها باشد تنگ شده است.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #22
دلم برای خودم هم،  برای همان آدمی که زندگی‌اش تظاهر نبود، اصلا دلم برای آن موقع که بی دغدغه می‌خندیدم هم تنگ شده است.
همان موقعی که در دنیایی خودم غرق و آزادانه می‌خندیدم و مفهوم غم را درک نمی‌کردم.
 اصلا بر این باور بودم که غم هیچ‌گاه نیست.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #23
به راستی که نبود.
 امّا اکنون مفهوم زندگی را در غم خلاصه می‌کنم.
من دلم برای خنده‌های بی‌دلیلم، برای اشک‌هایی که فقط برای به کرسی نشاندن حرف‌ها و خواسته‌هایم بود تنگ شده‌ است.
 دل من برای خیلی چیزها تنگ شده است.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #24
به راستی که چرا هم اکنون خنده‌هایم محو شده‌اند؟
چرا شبانه رد اشک‌هایم بر روی بالشت جاری است؟
چرا صدای هق‌هق شبانه‌ام به گوش کسی نمی‌رسد؟
چرا در گوش هایتان پنبه گذاشته‌اید؟
به خدا قسم من دلم ترحم شما را نمی‌خواهد.
ولی شما اندک کاری که می‌توانید به حال این دیوانه انجام دهید پرسیدن حالش است.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #25
یعنی گفتن حالت خوبه این قدر برایتان سخت است.
دیگر نمی‌خواهم.
نمی‌خواهم حالم را بپرسید و مجبور شوم که دروغ بگویم.
نمی‌فهمم چرا ما هر چقدر هم حالمان خوب نباشد باز هم می‌گوییم خوبم.
اگر درد داشته باشیم می‌گوییم درد ندارم.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #26
درد‌های این روزهایم را فراموش نمی‌کنم.
شانه‌ی خیالی‌ام را که کنج دیوار است فراموش نمی‌کنم.
تنهایی‌هایم را به باد فراموشی نمی‌سپارم.
روزی می‌رسد که به دنبال شنیدن صدایی باشید که خودتان حکمش را صادر کردید.
خواهد رسید.
آن روز دیر نیست.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #27
این زخم‌ها اخر مرا پیر می‌کند.
مرا به حال خودم رها کنید.
بگذارید به درد خود بمیرم.
 وقتی زندگی نمی‌کنم چرا باید زنده باشم؟
 چرا باید در هوایی نفس بکشم که مسموم کننده است؟
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #28
من هر ثانیه دنیای خودم را به سمت نابودی می‌کشم.
 تا کنون هر چه کشیدم بس است.
 بگذارید این خانه ویران شود.
بگذارید ذره‌ ذره به اتمام برسم.
شاید تکه‌هایم به خیابان‌ برسد.
 بگذارید... .
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #29
بعد مرگم دو سه قطره اشک کافیست
یکبار فاتحه‌ام که دگر چه عالیست
در ته آن کمد خاک گرفته حرف‌های سکوتم را نوشتم.
هرکس که خواند مبادا به دلش غمی راه دهد.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
4,711
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • نویسنده موضوع
  • #30
وقت رفتن است.
وقت آزاد شدن از این قفس تنگ و نمور سر رسیده است.
حتما روز مرگم هم فرا رسیده است.
آخر چگونه دلم را از این دنیای نامرد جدا کنم؟
اشک‌هایم را در لحظات آخر روانه گونه‌ام می‌کنم.
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا