بماند که مرا به حسرت کِشاندی
بماند که روزهایم را زهر کردی
بماند که آرامشم را کشتی
بماند که تنم را لرزاندی
بماند که پایم را بیجان کردی
بماند که داغت را به جان خریدم
بماند که ایمانم را ربودی
بماند که دلم را شکاندی
بماند که پایم را بیجان کردی
بماند که امیدم را ناامید کردی
بماند که ناله کردم و نبودی
بماند که افتادم و نگرفتی
بماند که ناله کردم و نبودی
بماند که آه کشیدم و نشنیدی
بماند که نفسم را بریدی
بماند که مرا به جنون رساندی
بماند که چراغ زندگیام را سوزاندی
بماند که میشد بمانی و نماندی