نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

منتخب مجموعه دلنوشته‌های "خلیج فارس" | زهرا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ZahraRezai
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 377

ZahraRezai

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,382
پسندها
15,471
امتیازها
38,073
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
کاش قبلِ رفتن تنها یک بار دستم را می‌گرفتی و چشمانت را به دیدن چشمانم دعوت می‌کردی.
ذوقِ داشتنت را در ژرفای نگاهم می‌خواندی و می‌فهمیدی بی‌تو چقدر تنها خواهم شد. اگر بروی این دست‌ها پر از خاک و چشم‌هایم، پر از اشکِ نبودنت می‌شود. اما انتخابت رفتن بود و من ناچارم به این تصمیمت احترام بگذارم و برای "میهن" بایستم و مگر تو، چیزی به غیر از میهنی؟
 

ZahraRezai

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,382
پسندها
15,471
امتیازها
38,073
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
هر بار خواستم از تو بنویسم به "وطن" تشبیهت کردم. چرا که چون زادگاه آدمی می‌مانی برایم. مثل قصه‌های بچگی‌ام و لالایی‌هایی که مادر به قصد خواب کردنم برایم می‌خواند. تو به سان ترانه‌ها و لیلاهای کودکی‌ام هستی.
و از طرفی هم همچون آرزوهایم می‌مانی، چرا که به تو هم مانند آن‌ها نرسیدم.
 

ZahraRezai

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,382
پسندها
15,471
امتیازها
38,073
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
مثل کتاب مورد علاقه‌ام تو را به قلبم نزدیک می‌کنم و می‌فشارم. چقدر پر از انتظار و اندوهم. دستانم در جستجوی فشردن دستان تو، بی‌قراری می‌کنند. دلم تاب درد فراغت را ندارد. خودت که بهتر می‌دانی، چقدر به حضورت کنار خودم خو گرفته بودم. هر چند سال هم که بگذرد این عادت از سرم نمیفتد. من هنوز پرده را کنار می‌کشم چون می‌دانم تاریکی را دوست نداری، می‌خواهی نور مثل قلبت به بیرون بتابد. نمی‌گذارم گل‌هایمان پژمرده شوند با وسواس بهشان می‌رسم چون از مهرت به طبیعت باخبرم. تنبور دست‌نخورده‌ات را هر روز تمیز می‌کنم، چون عشقت به آن را به یاد دارم.
کیانوش، من هنوز به گونه‌ای زندگی می‌کنم، انگار کنارم، در کنج خانه، نفس می‌کشی.
 

ZahraRezai

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,382
پسندها
15,471
امتیازها
38,073
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24
اندوه و سوگم را پشت لیلیوم‌هایی که برای مزارت آورده‌ام مخفی می‌کنم. چرا که در این آخرین یادداشت نمی‌خواهم غمگین و بی‌دفاع جلوه کنم.‌ یاد تو را همچون زخمی دردناک و شفا نیافتنی بر روحم نگه می‌دارم. مانند گلوله‌ای که از تن آدمی خارج نمی‌شود. میهن و باورِ من، تو را به آب‌های خلیج فارس می‌سپارم چون می‌دانم روح و یاد والای تو را به خوبی حفظ می‌کند. قول می‌دهم هر سحرگاه، به دیدارت آیم و یاد آرم تو را و خونی را که شتک می‌زند.
در ارس، اروند، دماوند، کارون، زاگرس، آینه‌ی چشمانت را همه جا پیدا می‌کنم.
دوستدارِ تو، پرستویِ تو.

*نام خواهر کیانوش.
پایان
خدانگهدار
۰۲/۱/۹
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

بالا