روی سایت دلنوشته خنده های مصنوعی | اشکی کاربر انجمن یک رمان

[Yalda.G]

به نام خدا
نام دلنوشته:خنده های مصنوعی
نام نویسنده:ashki911
مقدمه:
بعضی چیزها باید اتفاق نیفتند
بعضی چیزها باید ناگفته بماند
بعضی چیز ها باید دیده نشود
تاقلبی شکسته شود
تا روحی خسته شود
تا خنده ای مصنوعی شود

 

[Yalda.G]

بیا بدون دموکراسی حرف بزنیم
می خواهم دیکتاتورانه قلبت را از ان خودم کنم
حرفی نباشد

 

[Yalda.G]

گاهی باید دست دلتنگی ها را بگیری وببری شب گردی ...
تا باز شود دلش
گاهی باید باغم قایم باشک بازی کرد ....
توچشم بزاری وغم گم شود

 

[Yalda.G]

تو که نباشی دل گرفته ام را عیان می کنم
تو که نباشی سفره ی دل خون شده ام را می گشایم...تا شاید رنگ تازه ای ببخشد ....به روزگار سیاهم

 

[Yalda.G]

دویدم
دویدم
درکوچه های عشق
تورا دیدم
به بن بست زندگی که رسیدم
دیگر تورا ندیدم

 

[Yalda.G]

بعضی ادم ها را باید مصرف کرد
نفس نفسشان را...
لحظه به لحظه یشان را...
خنده هایشان را...
حرف هایشان را...
ابرو بالا انداختنشان را....
قهرشان،اشتی شان را
باید تزریق کرد بین رگ ها زندگی...
تامعتاد شود زندگیمان به انها
باید قطره قطره شان را مصرف کرد
مانند شیشه عطر خوشبویی که..
یک قطره اش را نمی گذاریم حیف شود...
حیف است این ادمها حیف شوند

 

[Yalda.G]

درد یعنی....
هم مقصر باشی هم عاشق
برگردد وبهت بگوید:عاشقیت،به تقصیرات دَر!
باشد !!بهانه ای برای رفتنت بود
اصلا قبول می روی برو
حسم را هم جدی نگیر
فقط..
من تورا به چی دَرکنم؟

 

[Yalda.G]

جای خالیت درکنارم داد می زند!
دستانم دستانت را التماس میکند!
چرا صدایشان را نمی شنوی؟

 

[Yalda.G]

+زندگیت چطوره؟
-رو رواله...البته رو روال غم...هه

 

[Yalda.G]

درخیابان قدم میزدم
متر میکردم
خیابان به خیابان را
کوچه به کوچه را
نگاهم گره می خورد به گرمی رابطه های بین ادم ها
گرمی اش مثل شبی بود که برایت نوشتم دوستت دارم وتو نوشتی من بیشتر!
شهر را متر کردم
خیابان به خیابان را
کوچه به کوچه را
نگاهم افتاد به برگ خزان دیده و افتاده ی به روی زمین سرد
سردی اش مثل شبی بود که رفتی بدون خداحافظی