تنها
احاطه شدن توسط افراد زیاد
تنهاترین فصلِ زندگی من بود.
***
نفرین شده، خوشبخت
میخواهم تو را ویران کنم،
میخواهم تو را به هم بریزم؛
جنون محض است، مگر نه؟
به همان اندازه که دوستت دارم،
به همان اندازه که میتوانم صدمه بزنم،
به همان اندازه که ناقص هستم،
به همان اندازه میتوانم کامل باشم
من کاملا آشفتهام
فاجعهای زیبا،
نفرین شده و خوشبخت،
شایستهی عشق،
شایستهی نفرت...
***