- ارسالیها
- 2,263
- پسندها
- 19,567
- امتیازها
- 46,373
- مدالها
- 30
- سن
- 26
- نویسنده موضوع
- #21
یادش بخیر!
شبا وقتی هوا تاریک میشد، چراغای هردو حیاط رو خاموش میکردیم
که قایم باشک بازی کنیم.
هممون قایم میشدیم
پشت درختای حیاط اولی، پشت دیوار حیاط دومی قایم میشدیم...
ولی میدونستیم، مطمئن بودیم اگه پیدامون نکنن بازی نمیکنن...
اصلا بازی رو شروع نمیکنن!
مطمئن بودیم که پیدامون میکنن.
نمیدونم چرا، ولی وقتی بچه بودیم انگار بیشتر هوای همدیگر رو داشتیم، بیشتر خوش میگذشت.
شبا وقتی هوا تاریک میشد، چراغای هردو حیاط رو خاموش میکردیم
که قایم باشک بازی کنیم.
هممون قایم میشدیم
پشت درختای حیاط اولی، پشت دیوار حیاط دومی قایم میشدیم...
ولی میدونستیم، مطمئن بودیم اگه پیدامون نکنن بازی نمیکنن...
اصلا بازی رو شروع نمیکنن!
مطمئن بودیم که پیدامون میکنن.
نمیدونم چرا، ولی وقتی بچه بودیم انگار بیشتر هوای همدیگر رو داشتیم، بیشتر خوش میگذشت.
آخرین ویرایش توسط مدیر