- ارسالیها
- 3,047
- پسندها
- 55,486
- امتیازها
- 69,173
- مدالها
- 41
- نویسنده موضوع
- #11
«یادهایم»
ای کاش بودی و باز هم یادهایم تکرار میشد!
یادم میآید که همیشه یادم بودی.
به یادت بودن را از خودت یاد گرفتم.
یادم میاد، آن کوهِ یخی را که وقتی ناگهان آب میشد، سیل احساساتش، قلب همه را با خود از جا میکند و میبرد.
یادم میاید آن قفل مهربان انگشتانت را، که وقتی دستم میگرفتی، دور دستم حلقه میشد و آن زمان، امنیت پرمعناترین معنا در معنای زندگانیام بود. از تو برای من، فقط مهربانیهایت به یاد مانده است.
ای که یادت، حالا دیگر فقط مرا یادِ یادوارههایت میاندازد!
ای کاش بودی و باز هم یادهایم تکرار میشد!
یادم میآید که همیشه یادم بودی.
به یادت بودن را از خودت یاد گرفتم.
یادم میاد، آن کوهِ یخی را که وقتی ناگهان آب میشد، سیل احساساتش، قلب همه را با خود از جا میکند و میبرد.
یادم میاید آن قفل مهربان انگشتانت را، که وقتی دستم میگرفتی، دور دستم حلقه میشد و آن زمان، امنیت پرمعناترین معنا در معنای زندگانیام بود. از تو برای من، فقط مهربانیهایت به یاد مانده است.
ای که یادت، حالا دیگر فقط مرا یادِ یادوارههایت میاندازد!
آخرین ویرایش توسط مدیر