روی سایت دلنوشته چکاو | chekav:) کاربر انجمن یک رمان

[chekav:)]

نام دلنوشته :چکاو
نام نویسنده : Zahra banoo

مقدمه :مردم به خوشحالی چکاوک حسادت می کردند ، از سرود عشقی که چکاوک ها به نوا در می آوردند لذت می بردند اما.....! تنها خود چکاوک ها می دانستند آواهای پر بغض سرود را.....!!

 

[chekav:)]

تپش های آتشین و پر از شور قلبت را باور کنی...؟!

یا آرامشی که در وصف لبخندش برای دیگری می گیری...؟؟ پریشانی نیمه شب ها را قبول کنی ....؟

یا خنده های پر از ذوقت پس از دیدنش....؟

اما....!! کَس چه می داند که تو ، خواهی یا نخواهی ! بپذیری یا فرار کنی !! شادمان باشی یا نه ....

عاشق شده ای.....وَ که می داند که عشق چاره ای جز درد کشیدن ندارد؟؟

 

[chekav:)]

پٌک می زنم به سیگار ....
با هر بار پٌک زدن درد هایم را به سمت آسمان می فرستم.....
با یادآوری درد هایم حرصی می شم ، پٌک های عمیق تر ....
و کسی چه می داند چه تلخ است شوری اشک و پٌک های پی در پی....؟؟؟

 

[chekav:)]

عشق شبیه خوردن شکلات تلخ است ....
می دانی مزه ناخوشایندی دارد اما.....
وسوسه چشیدنش امان نمی دهد .....
تلخیش را حس می کنی ...
کامت تلخ می شود و هیچ نمی گویی...
با این همه تلخی آن گوشه کنار های قلبت ....
هیچ حس پشیمانی نیست....

 

[chekav:)]

در پاییز خیالم ، آهسته پا بر روی برگ های زرد خشک شده می گذارم ...
با تو پرسه زدن زیر درختان عریان ، هوای دیگری دارد ....!!

 

[chekav:)]

زیر قطره های آب هر چقدر اشک بریزی کسی نمی فهمد؛
حال این قضیه،داستان این روزهای من است ، هر چقدر پشت نقاب قه قهه هایم زار می‌زنم کسی نمی بیند !

 

[chekav:)]

دستم را به سوی صفحه مشکی رنگ دراز می کنم...
در حسرت گرفتن ستاره های چشمک زن می سوزم...
دلخور از ناتوانی ام اشک چشمانم را در بر می گیرد...
و من تنها به این می اندیشم که دلبرم گفته بود از آسمان به من می نگرد....

 

[chekav:)]

میان ماندن و رفتن ، دو دل ماندن که سختی نیست ...
ندیدی رفتن یار را ، عشق جانم ، درد کمی نیست...
من آن تنهای مغرورم که از عالم گریزانم....
چه کردی با من و قلبم ؟ که اکنون حال پریشانم...
دلم با تو ، دلم با تو ، دلت با او بود اما ...
دلم دل دل می کرد با تو کنم آغاز فردا را....
پر زدی و گشودی از دل این عاشق دلخسته...
من شکستم و شکستم هر بار و پیوسته...
نه گلایه می کنم نه دلخورم از تو ...
این ها را بهانه ای بدان برای حرف زدن با تو...

 

[chekav:)]

تو رفتی و نفهمیدی که با قلبم چه ها کردی ...
تو رفتی و نفهمیدی که چه بد ها که نکردی...

 

[chekav:)]

کاش می دانستم تهه درد دل هایم رسواییست ...
کاش می دانستم تهه عاشقانه هایم تنهاییست...
کاش ذره ذره شکسته های قلبم را بیابم ...
کاش شعر های این بغض را بسرایم...