روی سایت دلنوشته دست دل | g_life+s کاربر انجمن یک رمان

[g_life+s]

تازه دارم می‌فهمم که چه‌قدر نفس کشیدن سخت بوده‌ست، دم و بازدم!
در حالی که در آن لحظه نفس کشیدن هم، توان می‌خواهد و شوق زندگی...

 

[g_life+s]

دلم می‌خواهد نفسم بگیرد و تو به من نفست را هدیه کنی!
نفست هم زندگی می‌دهد، و هم تو را به بهشت می‌برد و می‌آورد.

 

[g_life+s]

دنیا پاک پاک‌ست، تنها لکه‌ی دنیا منم...

 

[g_life+s]

دوست دارم کسانی که میگویند دوستم دارن را اذیت کنم، تا میزان علاقه‌شان را بسنجم.

 

[g_life+s]

زندگی یعنی؛ من و تو در کنار هم، در آغوش هم حل شویم و ثانیه‌ها را بشماریم و بفهمیم چه زود می‌گذرد
با دستان‌مان جلوی عقربه‌اش را بگیریم، تا به یاد نیاوریم برای ما دنیا به سرعت ثانیه‌هاست!

 

[g_life+s]

اگر نام انسان برای تو ریا و فریب نباشد، تو خودآگاهی!

 

[g_life+s]

در اوج زمستان بوی بهار را حس می‌کنم، به گمانم او برگشته است...

 

[g_life+s]

من و تو زبان جدیدی را آفریدیم...
بدون صوت و الفبا...
و فقط با تماس چشمان‌مان،
حرف هم را می‌فهمیم!
این زبان فقط و فقط مختص من و توست،
فقط من و تو...

 

[g_life+s]

هوای روح و دلم طوفانی‌ست؛ ولی من سخت در تلاشم که چشمانم را ببندم، و آن را نسیمی خنک و دل‌انگیز تلقی کنم...

 

[g_life+s]

درود برتو ای زندگی، که هر چه بد و بدتر بود،
هرچه سیاهی و تاریکی بود،
و هرچه عذاب و زجر بود
برمن فرو فرستادی!
و باز هم شکر
که حداقل می‌گویی در پس تاریکی، روشنایی
و در پس ناامیدی امید است.
خدایا! همه جوره تو را می‌خواهم!