دیشب گل های کاغذی گلدان طاقچه امان
به جای چشمانم اشک ریختند ومن برایت نوشتم سعی کردم
جو زده نشوم اشکی نریزم
اما اشکهایم را میگذارم
که وقتی حتی در رویا هم نباشی
دانه دانه اشان را مروارید کنم
وبه گردن خاطراتم می آویزم
تازینت آرزوهای محالم باشند
امضا
شب تمام ساعت
انتهای پنج دقیقه ....
ان