کامل شده مجموعه اشعار نفرین های بی اثر | مسیحه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 2,410
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
کاغذی سیاه
پرست از خطوط نفرت وسیاهی
مچاله ام کرد
میخواهم بمیرم
ماهی تنگ بلور
با حوض غریبه ای
نشانی دریا را
به من میدهی؟
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
نه نخند از اینکه عاشقت شده اماز خودم
خجالت نمیکشم
شرمنده هم نیستم
تو آنجا آن دورها بامهره های دل من
ق*م*ا*ر بازی میکنی
ومن اینجا باخته ام تمام هستی ام را....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
زیر بار سنگینی این غم
کمر دلم شکست
درد میکند ستون فقرات
قلبم !
دست بگیر
كمر خستگی هایم را
ولو کمی اگر میتوانی
ماساژ بده.....!
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
ای باز تاب رهایی
مرا در آغوش خود جای ده
از حرارت تن نفرت
دل گرم میشوم
دستان تورا نفرین عشق من
که دستان مرا رها کرد
خیالیست عمیق
این سقوط آزاد .....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
آری منم !
اکنون که تو بر کوه حقیر نفرت انگیز دل
قندیل زده ای
ای منفورترین
سرمای وجود من
آیا مرا خوب به خاطر آوردی ؟
ای که دلت برفی ترین زمستان دنیاست
آری منم
آیا مرا به جا آوردی ؟
اما من تورا خوب میشناسم
ای زمهریر نا جوان مرد
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
خیلی خسته ام ازدروغ هایی که به خودم میگویم
بیزارم
گاهی اوقات میگویم کاش این همه شرمندگی را
قصه میکردم وبه گوش ناآرام کودک تنهای هایم
زمزمه میکردم
شاید یاد میگرفتم عاشق نمیشدم
عاشق دوباره ی تو
در وهم خیالی رنگین وباز میگویم
ای بی وفا ای نرفته از یاد
دوباره مرگت باد
مرگت باد .....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
دیشب گل های کاغذی گلدان طاقچه امان
به جای چشمانم اشک ریختند ومن برایت نوشتم سعی کردم
جو زده نشوم اشکی نریزم
اما اشکهایم را میگذارم
که وقتی حتی در رویا هم نباشی
دانه دانه اشان را مروارید کنم
وبه گردن خاطراتم می آویزم
تازینت آرزوهای محالم باشند
امضا
شب تمام ساعت
انتهای پنج دقیقه ....
ان
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
فقط امشب میخواهم پس از واپسین سالهای
بیداری در اندوه زنی نابکار
تنها در اتاق چهار نخ سیگار
پیراهنش را به دست باد بدهم ودر دفتر خاطرات کهنه ام
که طوفان رفتنش
پرپرش کرد
روی تخت یاد رفتنش می افتم
دست خودم نیست در گریه میان
پتو ودهانم نامش را
می آورم ....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
شما بگوید!
با این کلمات برهنه ی بی حیا چکنم ؟
میگویند ما عریان زاده شدیم میان خیالت
پس ما را پیراهنی از شعر وغزل بپوشان
تاغره شویم به تو
والا آبرویت را میبریم
به باد میدهیم تا
باکلاغان باغ افکارت قسمت کنیم
میگویم عاشقی...
شما بگوید چه کنم
امروز خیلی بی حوصله ام ...
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
باشمایم ستارگان نگون بخت ....
مرا به ازل نبرید
تابوتم را بر زمین نهید
اینجا گذرگاه
پایان بوسه هاست
من شبنمی برای تری لبهایم
از پروانه های خسته بال طلبکارم !
حلالشان نمیکنم !
 
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا