- ارسالیها
- 426
- پسندها
- 5,074
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 1
- نویسنده موضوع
- #31
واژه هایم دیوانگی را رها میکنند
صبوری پیشه میکنند
از این همه سردرگمی
من نیز آسوده میشوم
راه خانه ام رامییابم
من آشنای شما نیستم ؟تصدقتان حالم خوب است
وچون کودکی پراز هیاهوی پرسه زدن در کوچه
همین نزدیک غروب کاجی به دیدنم آمد
شالی حریر به سر داشت حالش راپرسیدم
بغض داشت گفت موهای سرش ازدوری تو
سفید شده اند
دلت می آید بیقرار بهارش کنی؟
که در من تکرار بی وقفه ی روز وشبی......
صبوری پیشه میکنند
از این همه سردرگمی
من نیز آسوده میشوم
راه خانه ام رامییابم
من آشنای شما نیستم ؟تصدقتان حالم خوب است
وچون کودکی پراز هیاهوی پرسه زدن در کوچه
همین نزدیک غروب کاجی به دیدنم آمد
شالی حریر به سر داشت حالش راپرسیدم
بغض داشت گفت موهای سرش ازدوری تو
سفید شده اند
دلت می آید بیقرار بهارش کنی؟
که در من تکرار بی وقفه ی روز وشبی......
آخرین ویرایش