فال شب یلدا

کامل شده مجموعه اشعار نفرین های بی اثر | مسیحه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 2,660
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #21
من به انتقام قتل گلی آمده ام ...
داس ها ،خنجرها ودشنه هایتان
رامصادره کرده ام
میان این شعر اها خاموش
وقت دادگاه نزدیک است
من به کمتر ازقصاص
خرسند نخواهم بود
دیه اشان سنگین است
وساطت پروانه هم
کار ساز نخواهد بو د.....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #22
ای سفر کرده
به دیار دیگری ....
که کوله بارت عشق است وجنون ؟؟؟
مخفیانه تیشه ی فرهادرا در خورجینت
به همراه داری ؟کلاغان سیاه بخت را به
سرقتش گماشتی ؟
وعده پری سفیدشان دادی؟
قصد کدام کوه را کرده ای؟
جز ارتفاع دلم؟
نفرینت کنم
تیشه ات بشکند ؟
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #23
ساعت از نفس افتاده
باطریش را تعویض میکنم
تیک تاکش نبض زندگیست
چمدان مسافرم را
بازمیکنم
صدا،بغض و
هنجره ام را صاف میکنم
خوش آمدی میگویم ....به تو!
تولد رویایی دیگر مبارک.
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #24
عشق !
ویروس خطرناکیست
آلوده شده ام
درد مهلکیست
از پا می اندازد طاقت فرساست
شیمی درمانی هم تاثیری ندارد
جز.
خط راست پایان خط
قلبم از کار افتاد ....................................
روح سرگردانم راچه کنم ؟
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #25
اگر شکستم
آه شدم اگرصامت وساکن بودم
نفرین شدی در دل من
اگر گریستم تمام شبها را
به عقده به کینه مبدل شدی
نفرت آقا !همه چیز را به تو مدیونم
حتی این شعرهای
کبود را
روح خاکستری سیاهت را دوست میدارم .......
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #26
در آن شب مهتابی معصوم
آنگاه که ستاره میدرخشید
مردی آرام به بستر خزید
ودر آغوش او.......
شهابی رد شد
و کنار بستر شمعی را روشن کرد
عشق هم پای او
باتمام باطنش سوخت
انگار جایش راهوس غصب کرده است.......
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #27
کامل میشوم میان واژه های گمشده
خویش را میابم میان شعرای خاکستری آتش ومرهم
زانو خواهم زدمقابل الهه ی سرزمین دور؟
می بیست ساله مینوشم
ودروهمی ناپایدار گم میشوم ؟
ومظلومانه مخفی میشوم ......
که حکم مرگم راصادر کرده اند ابلیسان طلسم
اما نه می آموزم از تو سرکشی را
از بند شلاق نگاه سرد خشکت میگریزم
میان کبودی ذرات دیدگان وجودم
ومعلق میشود خاطره ام
در گرد وغبار خ**یا*نت آیینه ها....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #28
امروز بید مجنون پریشان میکند
گیسوی آشفته اش را روی شانه های نحیفش
اواز جانب من هم تمنای تورا دارد تو خالق اویی خوب
به خاطر گلدان باغچه می آید دستانت لرزید
وکاشتی نطفه ی بید راوقلب اولین زمین
از تپش افتاد وخون از رگهایش بیرون جهید
وتو فاتحانه بر
مزار نخستین بی کفنی قلبم خندیدی
بلعکس کل مزار هایی که میگریند بر آنها
تو نفرتم آموختی......
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #29
وقتی رفتی
تازه داشتم باگرمای خورشید
دستانم را به نوازش
میسپردم
اما چه زود گذشت فصل خوب
یک بهار
خزان چه سر زده رسید
ومن ساده
دور از باور
سوختم میان یک بستر
برفی......
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #30
میخواهم لااقل امشب برایت ننویسم
لاکن وسوسه ی دوست داشتنت مگر
میگذارد
شب است
جغدی از آسمان هفتم هم میگذرد
حال باتمامی آنچه
ترس ووحشت نام دارد
از فردای صبح بیمناکم
کلاغ خبر مرگ کدامین شاعر
بی نشان را
در روزنامه مینویسد ،
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا