- ارسالیها
- 426
- پسندها
- 5,074
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 1
- نویسنده موضوع
- #21
بانو امشب انگار
عطر حضور رویایت را واضح میبینم
که گویا هر گز نرفته ای
برایم فالی از اشعار فروغ میگیری
«شمع ای شمع به چه میخندی؟
به شب تیره ی خاموشم
بخدا مردم از این حصرت
که چرا نیست در آغوشم»
خط به خط تمام
نقطه های تیره ام خاطرم
می آیند
شفافیت تصویرت در نگاه خیالم به تاری اشکی
که معنی بوسه ولبخند را
کدر میکند
من باری دیگر زاده میشوم
میان واژه های لحن تر دریا که با چشمم همسایگی دارد و
طعم گس خرمالوی اشعار
ذهن را پریشان میکند چه برسد
به کام طفلکی لحظه ها....
سیگارم را فندک پر شرار نگاه سوزنده ی وآخرینت
روشن میکند هر شب برایم ....
عطر حضور رویایت را واضح میبینم
که گویا هر گز نرفته ای
برایم فالی از اشعار فروغ میگیری
«شمع ای شمع به چه میخندی؟
به شب تیره ی خاموشم
بخدا مردم از این حصرت
که چرا نیست در آغوشم»
خط به خط تمام
نقطه های تیره ام خاطرم
می آیند
شفافیت تصویرت در نگاه خیالم به تاری اشکی
که معنی بوسه ولبخند را
کدر میکند
من باری دیگر زاده میشوم
میان واژه های لحن تر دریا که با چشمم همسایگی دارد و
طعم گس خرمالوی اشعار
ذهن را پریشان میکند چه برسد
به کام طفلکی لحظه ها....
سیگارم را فندک پر شرار نگاه سوزنده ی وآخرینت
روشن میکند هر شب برایم ....
آخرین ویرایش