نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته آنچه از دل باقیست|مهدیه احمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 2,006
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #11
کنار عشق قدیمی تو گوری کنده‌ام؛ تصمیم بر این دارم که عشقت را به دست خاک سرد بسپارم تا بعد از این سال‌ها، اندک دلی که برایم مانده باقی عمر خرج این مرد روزهایم کنم که تمام من را خواسته و قول داده برایم بماند.
قول داده حس تلخ را نچشم، قول داده مرا داشته باشد تا هیچ کس اجازه تحقیرم را نداشته باشد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #12
ناراحت نشو...
تو ماندگارترین و قدیمی‌ترین عشق من، حتی اولین و آخرین عشق من بودی.
اما گفته‌ام او را دوست دارم! نگران نباش، عشق به عقیده من یک بار است و بس.
تنها یک‌بار عشق را تجربه کردم، آن هم کنار تو.
حال فقط جمله‌های دوست داشتن را به مردم می‌زنم. یاد ندارم به او گفته باشم عاشقش هستم، اما گفته‌ام دوستش دارم بسیار و عمیق‌ترین حس من، دوست داشتن اوست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #13
چه حسی داری؟ بعد از روزها به تو واقعیت را گفتم. بعد از مرور خاطراتمان به تو گفتم که دیگر جایی در ذهن من نداری و حتی خاطرت را از ذهنم پاک می‌کنم، تا دیگر همهمه‌ای میان این شب‌های شب زنده داریم نداشته باشم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #14
زین پس فقط شاید به قبر احساسم سر بزنم و لبخندی بزنم، اما دیگر میان خاطرات با تو بودن گم نمی‌شوم... چون می‌خواهم خاطرات جدید با حسی نو را تجربه کنم.
اگر باز دست به قلم شوم، قول می‌دهم از زیبایی دوست داشتن و رنگارنگ بودنش بنویسم، از روزهای خنده و شادی بنویسم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #15
غباری کم و ابری مه مانند کنار قلبم ایستاده.
تصمیم دارم نیمی از قلبم که در عشقت سوخت و داغون شد را به دستش بسپارم. می‌دانم تعمیر نمی‌شود، ولی شاید روزی بتواند تو را فراموش کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #16
تصمیم را بدون هیچ دیدی به دل، با عقل گرفته‌ام.
این محدودیت بر این اجبار است، این محدودیت فکری و چرخ نزدن در خاطرات تو برای من اجبار است.
ای لعنتی تو را چگونه از یادم و خاطرم ببرم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #17
جنگلی پر از خیال و وهم تو در دلم رشد کرده، نمی‌دانم بی‌تو و این روزهای بی‌قراری چه کنم!
من فقط می‌دانم باید فراموش کنم، روزهای با تو بودن را.
این خاطراتت مرا نابود می‌کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #18
سراپا گوش به حرف‌های دلم باش...
گوش‌هایت را نگیر...ردلم هوایت را نمی‌کند...
حرف‌های دلم، حرفای دیگری‌ست...
حرف‌های بعد از توست که قرار است بعدها دیگر در دلم هم نباشی، حتی خاطراتم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #19
سر به فلک کشیده، رسواییِ عاشقانه ما دوتا...
بی‌تاب کرده دل من، دل تو را...
نابود تو شده‌ام بی تو من، قرار شب‌های بی‌قراریم خاطرات توست.
دیگر نمای دلم بی تو بهتر است، می‌خواهد ارامش را بدون تو و خاطراتت امتحان کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,610
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #20
گذشت روزهای بی تو بودن و تمام شد، بی‌قراری‌های دلم.
گذشت روزهایی که در عمق وجودم تو را کم داشتم.
می‌رسد روزی که فقط به یادت آه می‌کشم و می‌گویم گذشت روزهای تنهایی و خوشحال امید دارم روزهای سبز دوباره می‌آیند.
باز پاییز رسیده است و فصل دوباره دوست داشتن رنگ‌ها...
باز پاییز آمده و دوباره کنارت ماندن‌ها... اما حیف
این روزها دیگر به تو و ماندن کنارت فکر نمی‌کنم!
این روزها می‌خواهم فقط به خودم و شریکم فکر کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا