روی سایت مجموعه دلنوشته‌های آنچه از دل برآید | sama_shams کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sama_Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 45
  • بازدیدها 4,067
  • برچسب‌ها
    sama_shams
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
ای کاش
بیاید آن‌روز که من،
از شهر خیالم
پای بیرون بنهم...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
من بهار نارنج ناب شیراز را در وجود تو پیدا کردم...!
عطرش را میان موهایت،
لطافتش را در دستانت،
و زیبایی اش را در صورتت،
من بهار نارنج را در وجود تو پیدا کردم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #33

***
انگار هنوز مشق شبم را ننوشته‌ام!
باید بنویسم!
هزاران بار بنویسم!
آن مرد آمد.
آن مرد خسته آمد.
آن مرد زیر باران آمد.
آن مرد با چتر خیس آمد.
آن مرد با شانه های خمیده آمد.
آن مرد دلتنگ آمد.
آن مرد با بغض آمد.
آن مرد بی‌تو آمد.
آن مرد چشم به راه خبری از تو آمد؛
اما نه!
آن مرد امشب اصلا نیامد!
آن مرد امشب به خیابان چشم دوخت و تو را مرور کرد!
آن مرد تمام شب
را به جای خالی‌ات نگاه کرد!
آن مرد امشب...،
بی‌تو جان داد!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
می‌دانی جان من؟!
تار مویت را به دنیا نمی‌دهم؛
اما
دنیا را می‌دهم تا انگشتانم کمی هم‌پای موهایت برقصند...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
در همان شب‌هایی که جنون، حتی در دیوارهای خانه پرسه میزد، تو پنهانی آمدی!
پنهانی در خیالاتم رسوخ کردی!
پنهانی دل بردی از من!
و بعد
پنهانی رفتی!!
و من در نبودت پنهانی مردم...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
می‌دانی جان دل؟!
حال من و تو را فقط زمین و آسمان می‌فهمند!
حال من و تو را فقط مهر و ماه می‌فهمند!
حال من و تو را فقط روز و شب می‌فهمند!
که هیچ‌وقت به هم نمی‌رسند...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
***
جان جهان خسته‌ی من
ای کاش بدانی که
چشمان تو
همان سیاه‌ چاله‌ای‌ست
که زمان و مکان را در خود گم می‌کند...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
***
خیال پرواز دارم.
بسان همان پرستوی دیوانه که
می‌خواهد بازگردد
به آغوش سرد آسمانت...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
***
می دانی جان من؟!
عاشق شدن را، زمین بین آدم‌ها باب کرد.
زمین ما از همان ابتدای آفرینش آشفته بود!
از همان روز اول به دور خورشید دیوانه‌وار می چرخید؛
اما خورشید دلش برای ماه پر می‌کشید
و دل ماه در گرو زمین بود!
این است دایره‌ی دوار عشق ...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
***
جان جهانم!
سال‌هاست که تو رفته‌ای؛
اما خیالت،
اینجا،
در کنج دیوارهای این خانه،
با لبخند گریانی به من خیره شده است؛
و هر لحظه حضورش،
نفس‌هایم را نفس‌گیرتر می‌کند...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا