نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته آنچه از دل باقیست|مهدیه احمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 2,013
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #31
من نمی‌دانم چه کردم که روزگار لعنتی برای دلم هیچ وقتی ندارد!
هیچ کس مرا درک نکرد، هیچ کس با من همراه نشد.
هر که از هر جا رسید زخمی بر دلم زد و گذشت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #32
این روزها هر چه می‌گذرد، باز هم تو همان جا مانده‌ای
مگر نگفتم برو و ریشه‌ی عشقت را بسوزان؟
مگر نگفتم این عشق برایم تمام می‌شود؟
چرا دلت را از خاطرات با من بودن پاک نمی‌کنی؟
چرا بی من نمی‌شوی و دلم را رها کنی؟
چرا تنهایم نمی‌گذاری، تو چرا این غم دوریت پایان نمی‌گیرد؟
چرا هر غمی دارم آخرش هنوز با خاطرات تو لبخند به لب‌هایم می‌آید؟
چرا هنوز غم نبودنت هم برایم شاد هست؟
چرا هر چه تلاش می‌کنم ریشه‌ی عشقت خشکیده شود، اما قوی‌تر از قبل می‌شود؟
هیچ وقت از کارهایت سر درنیاوردم، هیچ‌گاه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #33
من...
همه می‌گویند قوی‌ام.
همه از برندگی زبانم می‌گویند که تا به حال خیلی‌ها را نابود کرده است.
همه از دل سنگم می‌گویند که چطور تو را شکستم و کنارت نماندم.
چرا کسی از قلبم حرف نمی‌زند، چرا کسی از درونم نمی‌گوید؟
چرا کسی نمی‌گوید چه بر سرت آمد که بی‌قرار شدی که دل سنگ شدی، زبانت نیش دارد؟
چرا کسی از درونم خبری نمی‌گیرد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #34
چه کرده‌اند با دل من آه خدا؟ این دل من دیگر نمی‌تپد!
این تپیدن‌ها برای خودش هست نه من...
برای نفس‌هایی که مجبور است بیایند تا باز هم کسی پیدا شود دلم را لگد کند، تا باز به من بخندند تا خیالشان راحت شود که در حین نفس کشین نفسی برای کشیدن ندارم.
تا باور کنند این دخت همان دختی بود که بارها غرورش همه را نابود کرد...
اما حال همه از نابودی دلش حرف می‌زنند.
آری من همانم که استوار قدم بر می‌داشتم؛ اما حال دیگر نیستم که بخواهم برایتان لبخند بزنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #35
سرآغاز دلم شد شکستگی و ترک خوردن، پایانش را نمی‌دانم.
آیا دلت هوای دلم را نکرده است؟ آیا نگاهم نمی‌کنی؟ من تنهای تنها پست می‌گذارم، آیا می‌خوانی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #36
سرگرمی روزهای بی‌قراریم...
فکر و مرورخاطرات روزهای با تو بودن هست. تا زمانی که لبخند بخواهم بر روی لب‌هایم باشد، نگاهت را در پشت پلک‌های بسته‌ام می‌بینم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #37
شنیده‌ام گویند آن کس که گریه می‌کند یک غم در دل دارد...
اما آن کس که می‌خندد، غم دارد و غم دارد و غم دارد...
دقیقا مثال حال تمام روزهای من است، بی تو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #38
بیا با هم کنار هم...
خوشی رو تجربه کردن...
بیا با من کنار من
منم با تو برای تو
نفس‌هایم کنار تو
خوشی رو تجربه کردن
با باران منم تنهام
ببار امروز برای من
خوشی رو با تو دیدم من
ندارم من غم و غصه
ببار باران برای من...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #39
گذشتم از خودم، باز هم نتوانستم از تو و خاطراتت بگذرم! می‌خواهم خود را به پایان برسانم و تو و خاطراتت هم همچنان باقی بمانی.
باید خود را فراموش کنم، نه آنچه برای با تو بودن تا به حال داشته‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
50,523
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #40
ای بهار بی‌پایان دلـــم
ای کابوس شیـــریـــن شـــبانـــه‌ام
تو هر روز بر دلمـــ جوانه زدی و مرا در لا به لای خاطرانت غرق کردی.
تو بی هوای من می‌توانی
این منـــــم که بی تو نمـــی‌تـــــوانــــــــم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا