دلنوشته کاش زمان توقف می‌کرد| حسنا(هکر قلب) کاربر انجمن یک رمان

[حسنا(هکرقلب)]

شاید الان خواب باشی و اگه اونجا پیشت بودم، دستم رو نوازش وار توی موهات می‌کشیدم و با نوازشم بیدارت میکردم به کارات برسی! بعد منم بلند میشدم برات یه صبحونه ی خوشمزه برات درست میکردم!
رویای شیرینی هست ولی محال!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

از بس تو این چند روز چشام روی صفحه ی چتت باز مونده، خسته شدم، دریغ از یه پیام!
کاش حداقل باهام سرد میشد، ولی یه پیام بهم میدادی!
بازم دلم به پیامت خوش میشد!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

یادمه یه روز گفتی، من یار نامرد نیستم و تا هر وقت بخوای هستم، الان خیلی میخوام باشی ولی چرا نیستی؟
میدونم با حرفام، با رفتارام، با اخلاقم فراریت دادم ولی کاش میفهمیدی الان به وجودت خیلی نیاز دارم.​

 

[حسنا(هکرقلب)]

دلم خیلی گرفته!
خیلی به صدات نیاز دارم کاش فقط یه بار اشتباهی شماره منو بگیری بگی، بخشیدمت، میتونی باهام باشی!
چون هیچ کس بلد نیست مثل تو باهام خوب باشه!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

اوج خوشحالی من اینجاست که الان پیشت باشم و باهات بگم بخندم، اذیتم کنی! منم بگم عیبی نداره، این همه من اذیتت کردم، تو هم اذیتم کن، لذت بخشه ولی رویای محاله!​

 

[حسنا(هکرقلب)]

کاش جای اون مرده تو بودی بهم کمک میکردی، بعد یه لبخندی بهت میزدم و میگفتم، ممنون عزیزدلم.

 

[حسنا(هکرقلب)]

زندگیم رو خیلی دوست دارم مخصوصا جایی که تو باشی و برام از عشق بگی، از روزی منو دیدی بگی.
کاش اون لحظه اولین باری که همدیگه رو دیدم یه چند ساعت زمانش یخ میزد و نگاهت میکردم، تا از چشمات سیراب بشم.

 

[حسنا(هکرقلب)]

کاش یه بار دیگه این لحظه ها برام تکرار میشد؛ اما نمی‌شه چون تصمیم خودت و برام گرفتی و رفتی!
باید بیدار شم.

 

[حسنا(هکرقلب)]

نمیدونم کی میشه این آرزو هام دوباره برابرده بشه، فقط یه بار دیگه بتونم توی نگاهت غرق بشم، کاش هیچگاه بهت دوست دارم نمی‌گفتم؛ چون ولم نمی‌کردی

 

[حسنا(هکرقلب)]

دلم رو دادم دست کی، اونم کسی که دلش پیش یکی گیره، دلم برای خودم میسوزه که هنوز دارم خاطراتم رو با تو مرور می‌کنم، تا به خودم اومدم دیدم یه ماه از اون رفتنت گذشته و من هنوز غرق خاطرات سه ماه پیشم.
آخر این داستان ختم می‌شود، به این که من هم مثل تو بی‌تفاوت باشم.