روی سایت دلنوشته دختری از جنس باران | niloo_j کاربر انجمن یک رمان

[Niloo.j]

آهای ایها الناس، به خدا باران حرمت دارد، خرابش نکنید...!

 

[Niloo.j]

این روزها اشک جای باران را برایم گرفته، هر دو از جنس آب هستند ولی این کجا و آن کجا...؟

 

[Niloo.j]

باران این روزها را از آهنگ‌هایش هم می‌شود فهمید...
گذشته، باران را سیاوش قمیشی می‌خواند؛ حس وصال داشت...
این روزها باران را ایهام می‌خواند و می‌گوید:
-بزن باران که من هم ابریم...

 

[Niloo.j]

ببار باران برای دل من ببار
برای غربت روزگارم ببار
برای حال دل زارم ببار
برای...

 

[Niloo.j]

باران هم رسمش عوض شده؛
در گذشته باران نوازشگر صورتم بود، ولی دیشب باران بارید، با هر قطره‌اش چنان سیلی محکمی به صورتم می‌زد که تا آخر شب گریه می‌کردم...

 

[Niloo.j]

جانان من برگرد، بیا دوباره با هم قدم بزنیم، جایت خالی‌ست، دیشب باران می‌بارید...‌
برگرد جانم...

 

[Niloo.j]

دلبرکم، چندی‌ست سرما خورده‌ام، تمام تنم درد می‌کند، لرز دارم، علتش باران هفته قبل بود.
یادت هست، جمعه عصر هفته قبل، مرا در خیابان تنها گذاشتی و رفتی؟
تقصیر باران بود می‌دانم، تو بی وفا نبودی!

 

[Niloo.j]

دلم باران می‌خواهد؛ فرقی ندارد از آسمان ببارد یا از چشمانم، فقط ببارد، فقط ببارد...

 

[Niloo.j]

باران دلم هوایت را کرده، همان هوای گرفته‌ات را، همان سردی و سوزت را، همان خیس شدن‌ها را،
همان عاشقانه‌ها را...

 

[Niloo.j]

به حرمت دوستت دارم‌هایی که زیر باران گفتی برگرد...