متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار سهراب سپهری

  • نویسنده موضوع ژینا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 183
  • بازدیدها 5,187
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,135
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #171
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود گر نشود
حرفی نیست اما
نفسم میگیرد
در هوایی که نفس های تو نیست...
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن
و بگو ماهی‌ها حوضشان بی آب است
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر برتر
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,453
پسندها
19,445
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
  • #172
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن
و بگو ماهی‌ها حوضشان بی آب است
تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت میروم از قلبت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,135
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #173
تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت میروم از قلبت
تو به من میخندی و به خود میگویی
باز می اید و میسوزد از این عشق
ولی بر نمی گردم نه
میروم انجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر برتر
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,453
پسندها
19,445
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
  • #174
تو به من میخندی و به خود میگویی
باز می اید و میسوزد از این عشق
ولی بر نمی گردم نه
میروم انجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد
دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی.
ـ دچار یعنی…
ـ عاشق.
ـ و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
ـ چه فکر نازک غمناکی!
ـ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.ـ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,135
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #175
دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی.
ـ دچار یعنی…
ـ عاشق.
ـ و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
ـ چه فکر نازک غمناکی!
ـ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.ـ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
دیریست بیشتر
وقت خود را در خانه میگذرانم
از بر خورد ها با این و ان کاسته ام
اگر یاران چون درخت بید خانه مان
کم حرف بودند
هر روز به دیدارشان میرفتم
 
امضا : m.sina

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,877
پسندها
4,279
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #176
دیریست بیشتر
وقت خود را در خانه میگذرانم
از بر خورد ها با این و ان کاسته ام
اگر یاران چون درخت بید خانه مان
کم حرف بودند
هر روز به دیدارشان میرفتم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
 
امضا : Tahmine Arjmand

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,135
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #177
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست

من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
تو به آیینه،
نه آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر برتر
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,453
پسندها
19,445
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
  • #178
تو به آیینه،
نه آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
دنگ دنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,877
پسندها
4,279
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #179
تو به آیینه،
نه آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:
کودکی می‌بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می‌پرسی
خانه دوست کجاست.»
 
امضا : Tahmine Arjmand

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,135
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #180
دنگ دنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
زندگـی فهم نفهمیدن‌ هاست
آسمان نور خدا عشق سعادت با ماست
در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامش پرمهر نسیم
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا