روی سایت ز دل برآید| شاپرک کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
آبی‌تر از دریا...
آبیِ دریایی چشمانت را دوست دارم...
وقتی امواج آرام احساسم را، گربانگیر طوفان نیم‌نگاهت می‌کنی؛
وقتی به سختی، کودک بازیگوش درونم را با اخم‌هایت به تازیانه می‌کشی،
حتی وقتی که تشنگی‌ام را می‌فهمی و چشم فرو می‌بندی تا مبادا سیراب نگاهت شوم که می‌خواهی تنبیهم کنی که اندکی پیش‌تر شکار کرده‌ای نگاه‌های دزدانه‌ام را!
می دانی؟! عزیزتر از جان! تمام برکت اشک‌های نیمه شبم را از خزینه‌ی بی‌نهایت احساس دارم و مدام شیخ عقل، جوانک احساسم را به روز‌های نزدیک دریوزگی زنهار می‌دهد؛ اما مگر می‌شود اسب چموش دل را رام کرد، آن‌گاه که جفت را خارج از دیوارهای عقل و منطق می‌خواهد؟!
و تمام اندیشه‌ام جسارت همین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
من و خودم جان!
من و خودم جان دیروز رفتیم خیابان گردی، برای خودم جان دوتا گلدان کاکتوس قشنگ گرفتم که هر ساعت دارد قربان صدقه اش می رود.... من و خودم جان دیروز دونفری سلفی گرفتیم، خودم جان می خواست عکس ها را بگذارد داخل پیج اینستایش، ولی من نگذاشتم... خوبیت ندارد ادم عکس گشت و گذارش را بگذارد مردم ببینند شاید انها نتوانند بروند ببینند. انوقت دلشان می گیرد. خودم جان کوتاه امد و عکس را بک گراند گوشیش کرد... دیروز را برای همیشه در خاطرم نگه می دارم؛ یک روز دونفره با خودم جان که هیچ وقت دیگر فکر نکنم با این حال و هوا تکرار شود!


پ‌ن: ویرایش نشده

96/1/30
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
هوای همدان...
هوای همدان عالیست...نم نم باران...بادی ملایم و هوایی دلپذیر...ساده بگویم، هوایش عاشقانه است! دلم می خواست نزدیک تر بودی تا دستانم را در حصار دستانت محصور کنی، تا کمی قدم بزنیم... برایم از آن دونات شکلاتی های معروف بخری و برای خوردنش با من مسابقه بگذاری... از آرامگاه تا میدان امام را پیاده طی کنیم و روی سنگفرش هایش لی لی کنیم. با بچه های کوچک عکس بگیریم و از کنار مجسمه ها با تعلل بگذریم. هوای همدان عالیست...امشب از آن شب هاییست که دلم هوای حضورت را کرده! فردا کمی دیر است؛ فردا شاید با این دلخوشی های ساده دلخوش نشوم...هوای همدان امشب عالیست...
29 فروردین96
پ‌ن: ویرایش نشده
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است

تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است

رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است

مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
کمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است

مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است

بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
جهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است

<حسین منزوی>
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
جان دل! من به فدای قلب تپنده ات؛ نگاه های مخمورت را فراموش کرده ای؟! نگاه هایی که مرا در پس هر ناز و کرشمه ام، غرق لذت می کرد؟ جانا، به یاد نداری لبخند های چون عسلت را؟ دست بردنت را به هم آغوشی گیسوانم؟ جانا، عمق چشمان تو را نرسیدن ها پر کرده بود! من به پرداختن افسانه ای نو، از رسیدن ها، اندیشیده بودم! چنان شد که تو کنون، ز راست بخوانیم، ز چپ برانیم!
****
می توانی گفتن ز روز اول را تمام کنی؟ تصویر یک روز بارانی، چشمانی به رنگ دریا، و دستانی که مرا در آغوش کشید، و ناگهان زمان ایستاد. می شود از ایستایی این زمان مرده به در آیی؟ جانِ تک تک نفس هایی که می کشم، بیا و بگذر! چنگ زدن به شروع تصویری از اغازمان تنها رفتن را به تاخیر می اندازد. ببا و این ایستایی را ز یاد ببر! بیا و بگذر پیوندی چنین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
تصویر یک روز بارانی
چشمانی به رنگ دریا
لب هایی که می خندد
دستانی که تو را در آغوش می گیرد
و ناگهان زمان می ایستد
سال هاست که تو رفته ای
و من در همان لحظه ایستاده ام
***
بگذار برایت یک نسخه بپیجم... یک بلیت بی بازگشت به مقصد داشتنم... من در ایستگاه اخر با یک چمدان دلتنگی ایستاده ام تا در آغوشت ببارم!
***
ببین اراده کنم چه ها کنم
نیامده قلب شهری ویران است
خدا کند که طاقت بیاورد دل این شهر
که آمدنم عاشقان شهرت را رسوا بکند.
***

پ.ن۱: ویرایش نشده.
پ.ن۲: از سری دوئل های ادبی :)
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
تیک آف
خسته ام جانا دیگر از این تکرار روزمرگی ها از این بودن های یکنواخت خسته ام روزهای اول اشنایی دل تنگی های لحظه ای دل دل می زدم برای دوباره دیدنت کاش می شد تو را بازهم به سادگی روز های اول دوست می داشتم
ساعت هاست که نشسته ام و به لبخند زیبا و شادابمان در عکس لب ساحل در اغوش اب خیره ام چقدر ان روزها شاد بودیم به شادی هم
دست های گره کردیمان سیلی می شود بر صورت اتاق های جدایمان
دلتنگ شادی های کوچک ان روزهایم
کاش می شد یکبار دیگر ارام و بی ریا با همان چشم های صادقت بگویی چقدر دوستت دارم و من سرشار شوم از حس خوب بودنم و بی پروا در اغوش امنت بخزم و برایت از عصر دلگیر جمعه هایم بگوییم و از حساسیت های تازه ی پدرم و تو از راضی شدن مادرت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
دلم برایت تنگ شده.
بی قراری امانم را بریده.
لعنت به من که با تمام شهر از تو خاطره دارم.
لعنت به این پایان ناخوشایند.
لعنت به کسی که تو را از من ربود.
لعنت به نبودن هایت...
و این مای نافرجام آخر مرا خواهد کشت...

پ‌ن: بی مخاطب...
پ‌ن: ویرایش نشده... دلم برای ویراستاری تنگ شده...
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
جای یک چیزی بدجور میان روزهایم خالیست...
یک چیزی که نمی دانم چیست اما جای خالیش توی ذوق می زند... آدم ها به طرز مسخره ای کمرنگ شده اند... مثل یک نقاشی رنگ و رو رفته...
مثل کتابی که مدت هاست خوانده نشده... یک چیزی این وسط گمشده... یک چیزی که نمی دانم چیست از میان رفته... تا نوک زبانم می آید ولی نمی توانم بگوییمش... یک چیزی این وسط گمشده... چیزی مثل امید به تعطیلی مدرسه... مثل سکوت دلگیر شب های جمعه... یک چیزی مثل انسانیت... مثل احترام... یک چیزی که نمی دانم چیست...
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
من نیامده دلم گیر است و تو امده تا درگیرم کنی... ای ننگ بر این عشق... من دچار این احساس تازه ام و تو بی اندازه فارغ... کاش خطا نرفته باشد دل من، کاش معنای نگاه های تو باب دل من باشد. کاش که پا بگیرد این احساس لعنتی... دلم بی اندازه درگیر است.
 
امضا : Shaparak
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا