- ارسالیها
- 320
- پسندها
- 2,117
- امتیازها
- 12,213
- مدالها
- 5
- نویسنده موضوع
- #21
آبیتر از دریا...
آبیِ دریایی چشمانت را دوست دارم...
وقتی امواج آرام احساسم را، گربانگیر طوفان نیمنگاهت میکنی؛
وقتی به سختی، کودک بازیگوش درونم را با اخمهایت به تازیانه میکشی،
حتی وقتی که تشنگیام را میفهمی و چشم فرو میبندی تا مبادا سیراب نگاهت شوم که میخواهی تنبیهم کنی که اندکی پیشتر شکار کردهای نگاههای دزدانهام را!
می دانی؟! عزیزتر از جان! تمام برکت اشکهای نیمه شبم را از خزینهی بینهایت احساس دارم و مدام شیخ عقل، جوانک احساسم را به روزهای نزدیک دریوزگی زنهار میدهد؛ اما مگر میشود اسب چموش دل را رام کرد، آنگاه که جفت را خارج از دیوارهای عقل و منطق میخواهد؟!
و تمام اندیشهام جسارت همین...
آبیِ دریایی چشمانت را دوست دارم...
وقتی امواج آرام احساسم را، گربانگیر طوفان نیمنگاهت میکنی؛
وقتی به سختی، کودک بازیگوش درونم را با اخمهایت به تازیانه میکشی،
حتی وقتی که تشنگیام را میفهمی و چشم فرو میبندی تا مبادا سیراب نگاهت شوم که میخواهی تنبیهم کنی که اندکی پیشتر شکار کردهای نگاههای دزدانهام را!
می دانی؟! عزیزتر از جان! تمام برکت اشکهای نیمه شبم را از خزینهی بینهایت احساس دارم و مدام شیخ عقل، جوانک احساسم را به روزهای نزدیک دریوزگی زنهار میدهد؛ اما مگر میشود اسب چموش دل را رام کرد، آنگاه که جفت را خارج از دیوارهای عقل و منطق میخواهد؟!
و تمام اندیشهام جسارت همین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.