- ارسالیها
- 320
- پسندها
- 2,117
- امتیازها
- 12,213
- مدالها
- 5
- نویسنده موضوع
- #31
یک وقت هایی دلم می خواهد خودم را میان یک مشت خاطره دفن کنم.
حالم از تمام باید و نباید ها بهم می خورد. یک وقت هایی از رمان هایی که می خوانم بیزار می شوم.
یک وقت هایی دلم می خواهد دست خودم را بگیرم و کودک سرکش درونم را که تازگی ها فهمیده ام عقده های باز نشده دارد به شهربازی ببرم و یک گوشه ی دنج بنشینم و به الکی شاد بودن آدم هایی که ۹۰ درصدشان تا به خانه بروند نقاب خوشبختی را کنار می گذارند بخندم.
یک وقت هایی ایمان میآورم که من آدم درستی در زمان و مکان نادرست بودم.
حالم از تمام باید و نباید ها بهم می خورد. یک وقت هایی از رمان هایی که می خوانم بیزار می شوم.
یک وقت هایی دلم می خواهد دست خودم را بگیرم و کودک سرکش درونم را که تازگی ها فهمیده ام عقده های باز نشده دارد به شهربازی ببرم و یک گوشه ی دنج بنشینم و به الکی شاد بودن آدم هایی که ۹۰ درصدشان تا به خانه بروند نقاب خوشبختی را کنار می گذارند بخندم.
یک وقت هایی ایمان میآورم که من آدم درستی در زمان و مکان نادرست بودم.