- ارسالیها
- 1,373
- پسندها
- 6,867
- امتیازها
- 24,673
- مدالها
- 16
دلم آشیانه ابابیل وهم و خیال است. قسر رفتن از سنگ باران شعرم محال است.توی چشمت دوباره ماهی ها
توی چشمت عمیق اقیانوس
توی چشمت همیشه دعوا بود
بین هر هشت دست اختاپوس
توی چشمت چقدر آدم ها
داس ها را به باغ من زده اند
سیب بکری برای خوردن نیست
تا ته باغ را دهن زده اند
در اندیشه ام دیو مضمون سبک سر نشسته و بر دفترم عقده ای غول پیکر نشسته...
زنی که جنونش جنینی به دنیا نیاورد؛ عروسم دو خط شعر وا مانده بالا نیاورد!
زمین گیرمو دیدن و لمس پایان بعید است؛ کسی رشته های رسیدن به ما جویدست.
چه غم، که شعورم رسیده به جولان جاده جهان رخصت ماندگاری به شاعر نداده.