- ارسالیها
- 3,536
- پسندها
- 7,166
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
منی که مونس رنج دقایقت بودمتوی زنجیر هم نمی خواهم
پیش ِ آدم فروش گریه کنیم
بغلم کن «شقایق» غمگین
تا که با «داریوش» گریه کنیم!!
سکوت کردم و ماندم که عاشقت بودم
نگاه کردم و دیدم پدر سرش خم بود
نه! غم نداشت، پدر واقعاً خود غم بود