- ارسالیها
- 3,552
- پسندها
- 7,169
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
دوید مادر و در چشم های او نِگریست
-«سلام... » بعد درآن بازوان خسته گریست
که تشنه است کویری که در تنش دارد
که هفت سال و دو ماه است که عطش دارد:/
دل به تغییر به تحقیر به زندان دادمدوید مادر و در چشم های او نِگریست
-«سلام... » بعد درآن بازوان خسته گریست
که تشنه است کویری که در تنش دارد
که هفت سال و دو ماه است که عطش دارد:/
وسط تلویزیون باختم و جان دادم
یک نفر از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخره ای بود رها کرد مرا