مشاعره مشاعره با اشعار سيد مهدى موسوى

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #41
دوید مادر و در چشم های او نِگریست
-«سلام... » بعد درآن بازوان خسته گریست

که تشنه است کویری که در تنش دارد

که هفت سال و دو ماه است که عطش دارد
دارم یواش یواش که از هوش می روم

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست

هی دست دست می کنی و من که مرده ام

آن کس که نیست ، خسته شده از هر آنچه هست
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,989
پسندها
6,425
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #42
دارم یواش یواش که از هوش می روم

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست

هی دست دست می کنی و من که مرده ام

آن کس که نیست ، خسته شده از هر آنچه هست
تمام شهر فراموش کرده‌اند تو را
مهم نبود…
مهم نیست…
باز منتظرم!
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #43
تمام شهر فراموش کرده‌اند تو را
مهم نبود…
مهم نیست…
باز منتظرم!
موشی از پشت تخت می‌گذرد
در تنم گریه‌ای‌ست جرواجر
موس بر روی میز می‌لغزد
عکس خورشید توی کامپیوتر
 
امضا : m.sina

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
4,758
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #44
موشی از پشت تخت می‌گذرد
در تنم گریه‌ای‌ست جرواجر
موس بر روی میز می‌لغزد
عکس خورشید توی کامپیوتر
رسید نامه ات امّا... نه! عاشقانه نبود



حدیث غمزه ی لیلا و مرگ مجنون بود

رسید نامه ات امّا وصیّت خون بود



نگاه کن پسرت را که شکل درد شده!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #45
رسید نامه ات امّا... نه! عاشقانه نبود



حدیث غمزه ی لیلا و مرگ مجنون بود

رسید نامه ات امّا وصیّت خون بود



نگاه کن پسرت را که شکل درد شده!
هر آنکه ماند گرفتار واژه ی خود شد
تو رفتی از برِ ما و هر آنچه می شد، شد

به باد طعنه گرفتند کار مَردَم را
سکوت کردم و خوردم صدای دردم را
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
4,758
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #46
هر آنکه ماند گرفتار واژه ی خود شد
تو رفتی از برِ ما و هر آنچه می شد، شد


به باد طعنه گرفتند کار مَردَم را
سکوت کردم و خوردم صدای دردم را
آن سایه ای که پشت سرت راه می رود

گرگی مخوف در کت و شلوار عابر است!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #47
آن سایه ای که پشت سرت راه می رود

گرگی مخوف در کت و شلوار عابر است!
توی زیبایی ات شعار بده

موی تب کرده را به باد بریز

عرق کارگر شو قبل از مزد!

اوّلین پیک را زیاد بریز
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
4,758
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #48
توی زیبایی ات شعار بده

موی تب کرده را به باد بریز

عرق کارگر شو قبل از مزد!

اوّلین پیک را زیاد بریز
زندگی بچّه ای بدون توپ

گیج، در یک زمین خاکی بود

باختن بی مسابقه، بی هیچ!

زندگی چیز دردناکی بود!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #49
زندگی بچّه ای بدون توپ

گیج، در یک زمین خاکی بود

باختن بی مسابقه، بی هیچ!

زندگی چیز دردناکی بود!
در این دیار آمدن نو بهار پوچ

تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است

دارد قطار فاجعه نزدیک می شود

بمبی هنوز در چمدان مسافر است
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
4,758
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #50
در این دیار آمدن نو بهار پوچ

تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است

دارد قطار فاجعه نزدیک می شود

بمبی هنوز در چمدان مسافر است
توی زنجیر هم نمی خواهم

پیش ِ آدم فروش گریه کنیم

بغلم کن «شقایق» غمگین

تا که با «داریوش» گریه کنیم!!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا