مشاعره مشاعره با اشعار سيد مهدى موسوى

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,209
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #71
رسید و دستش را، رو ی زنگ خانه گذاشت

طلوع کرد دوباره ستاره ای که نداشت!



دوید مادر و در چشم های او نِگریست

-«سلام... » بعد درآن بازوان خسته گریست
توی لحظه‌هایی که تاریک بودم، به تو فکر کردم
در اعماق شب، از سحر می‌سرودم، به تو فکر کردم

اگه خونه خون شد، سراسر جنون شد
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
4,757
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #72
توی لحظه‌هایی که تاریک بودم، به تو فکر کردم
در اعماق شب، از سحر می‌سرودم، به تو فکر کردم

اگه خونه خون شد، سراسر جنون شد
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
مشت هارا بکوب بر دنیا

که کسی ریده توی اعصابت

خنده ای باش مثل پیروزی

جلوی چشم های قصّابت
 
امضا : .MOON.

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا