نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دلنوشته دو فرشته | شادی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ^-^miss- fateme:)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 1,124
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام دلنوشته :دو فرشته
نام نویسند: شادی
دو فرشته1 (1).jpg
مقدمه : پدر ، مادر! چه کلمه های زیبایی
مادرم هیچ وقت نمیتوانم مثل تو باشم تو تکرار شدنی نیستی !
پدرم مرد پر جذب من، مردی که از تولدم تا این لحظه هایم تک تک سالهایم ، ماه هایم ، روز هایم ،دقیقه هایم حتی ثانیه هایم مدیون تو هستم!
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
14,008
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #2
134057




" به نام ایزد منان "

هر انچه از دل برآید، خوش آید!


کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 15 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ دلنوشته"

[COLOR=rgb(243, 143...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hani.Nt

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #3
کودک که بودم
برای کارهای بی ارزشم سر مادرم فریاد میزدم همیشه خودم را برایش لوس میکردم ، برای چه این کار رامیکردم ؟ مادرم ؟ نخیر!
فقط برای وسایل های بی ارزشی که باید مال من میشد یاقهر میکردم میرفتم اتاقم !
یا غذانمیخوردم اما او همچنان دنبالم میامد همچنان من را اغوشش میکشید یک دل سیر میبوسید هرچیزی که میخواستم برایم میخرید نمی گذاشت غمگین بشوم
اما من هیچ وقت از ته دل یک بار ،فقط یک بار از ته دل نگفته ام مادرم دوستت دارم !چرا؟؟
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #4
همیشه مادر را به شمعی تشبیح میدهم
تا اخرین لحظات میسوزد که
اطرافش را روشن نگه دارد
اما میسوزدو کم کم تمام و خاکستر میشود!
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #5
میدانی شکستن یعنی چه؟
یعنی عکس جوانی پدرت راوقتی که داری به دیوار نصب میکنی، چشمت بیوفتد ببینی پدرت چقدر عوض شده است چقدر پیرتر شده است :(
ببینی چقدر چین چروک هایی نفرت انگیز صورت جذاب مردانگی اش را تغییر داده است .
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #6
تنها جایی که میتواند ارامم کند اغوش پر مهر مادرم است مادری که نه ماه من رادر شکمش نگه داشته است
نه ماه عذاب کشیده است تا قلب من درست شود .
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #7
خانه پدر مادر
تنها جایی است که اگر ساعت سه شب بروی درشان ب رویت باز است
تنها جایی است که اگر چیزی دلت بخواهد دنیارا به پایت میریزن
تنها جایی است که اگر جایت درد کند هزار بار میمیرن زنده میشون
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #8
کودک که بودم
همیشه میشنیدم که میگفتند بهشت زیر پای مادران است
میرفتم پای مادرم را نگاه میکردم میدیدم چیزی وجود ندارد
می پرسیدم مادر کجاست بهشت؟
جواب میداد بهشت و جهنم را وقتی میتوانیم ببینیم که از این دنیا خداحافظی بکنیم
میگفتم پس چرا میگویند بهشت زیر پای مادران است
جواب میداد وقتی بزرگ شوی میفهمی
بزرگ شدم فهمیدم چرا این حرف را میزنند
فهمیدم چرا زیر پای مادران بهشت است
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #9
مواظب دل پدرتان باشید
وقتی بشکند دیگرنمیشود ب دست اورد
وقتی دل پدر بشکند غرورش با خاک یکسان میشود
غرورش که با خاک یکسان شود
زیبایی نگاهش تغییر میکند
غم چشمانش را میگیرد
اگر غم چشمانش را بگیرد
صورت جذبش پر از چین چروک میشود
اگر پرازچین چروک شود اتیشت میزند
خاکسترت میکند
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)

^-^miss- fateme:)

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
407
پسندها
6,752
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #10
وقتی که بیمار بودم
میرفتم هنگام نماز پنهانی مادرم رانگاه میکردم
وقتی نمازش را تمام میکرد مینشست سر سجاده دستانش را باز میکرد با خودش حرفایی میزد ارام ارام چشمان زیبایش بارانی میشود !
با خودم میگفتم مادر با خودش چه میگوید، چرا اشک میریزد
میرفتم پنهانی پشتش قایم میشدم که بدانم چه میگوید !
ارام ارام چشمان من هم بارانی میشود ، مادرم مانند کودک خدا را التماس میکرد تا خوبم کند
 
آخرین ویرایش
امضا : ^-^miss- fateme:)
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا